خاطرات دفتر حقوقی قسمت نهم
30 مهر 1401
خب روز اول کاری زیاد سخت نبود و با چم و خم کار اشنا شدم. اون روز چون روز اول بودم فکر کنم ساعت ۲ مرخصم کردن. خب منم از خدام بود…چون میتونستم عصر یه چرخی بزنم و یه بادی به کلم بخوره… اون روز گذشت و فردا ساعت ۷بیدار شدم. صبحانه خوردم و رفتم… بیشتر »
نظر دهید »
کمپوت سیب
29 مهر 1401
چند روزیه بچهها و همسر سرماخوردن و من هم همش در حال سوپ پختن و شلغم و دمنوش اویشنم. انقدر سوپ درست کردم کلا از سوپ فراریم😄 صبحها براشون شیر و نشاسته برای نرم شدن گلوشون میدم با تخم مرغ عسلی و دمنوش.. استاد تخم مرع عسلیم😎 این وسط مسطا هم کمپوت اناناس… بیشتر »
سرباز کوچک امام
29 مهر 1401
اینبار من، پسر 13 سالهای بودم که در کوچه پس کوچههای شهرم اردستان به همراه پسر عمویم حجت، آتشها سوزاندم. بازیگوش بودم، اما کنار این همه سربه هواییها، چیزی بدجور ته دلم میجوشید. دبستان مصطفوی دور از هیاهوی انقلاب بود، اما من از هر فرصتی استفاده… بیشتر »
چشم روشنی
28 مهر 1401
سرم را به شیشه اتوبوس تکیه داده و چشمانم به جاده خیره مانده بود، دست بردم توی کیف و کتابم را برداشتم و شروع به خواندن کردم. خاطرات فاطمه و سید جواد آنقدر خواندنی بود، که مسیر راهِ کرج به قم، برایم مثل برق و باد گذشت. چشم روشنی روایت زندگی جانباز شیمیایی… بیشتر »
پاییز با طعم آش رشته
28 مهر 1401
نمیدونم چرا قبلا وقتی میخواستم آش رشته درست کنم اصلا به دلم نمینشست و کلا مواد از هم سوا بود. اما الان دو سری هست می پزم و عشق میکنم با پختنش و خوردن بچهها و به به و چه چه کردنشون. بیشتر که فکر میکنم میفهمم دلیلش رو. قبلا شاید از روی روزمرگی نهار و… بیشتر »
مینویسم برای زن،زندگی، آزادی
27 مهر 1401
1_معنی ابیات زیر را بنویسید . 👇 برای تو کوچه رقصیدن : « قلم را به دست میگیرم تا بنویسم از رقص مختلط دختران و پسران در جشنهای عروسی، از رقص و شعارهای بی ادبانهی آنها برای با حسن روحانی تا 1400 » برای ترسیدن به وقت بوسیدن : « باید بنویسم از بغل کردن… بیشتر »
تا رهایی یک دل کندن فاصله است
27 مهر 1401
همهی ما برای یک زندگیای که سراسر آرامش و آسایش باشد، تلاش میکنیم. آرامش هرکس و چگونگی آسایشش مختص خودش است. نمیشود مطلقا گفت که آرامش یعنی اینکه خیالت از همه چیز آسوده باشد. هیچ کس نمیتواند همیشه آسوده باشد. اگر اینطور باشد که زندگی معنا پیدا… بیشتر »
تعریفت به درد عمت میخوره
26 مهر 1401
بهش میگم نذاشتی یه نماز درست و حسابی بخونم انقدر که با صدای بلند خاله زنک بازی دراوردی. میگه داشتم تعریفتو میکردما.. گفتم نیازی به تعریف کردنات ندارم. خدا هس بالا سرم خودش میبینه… یاد یه جمله از اقای ایمانی معلم اخلاقمون افتادم. میگفت اگر کسی… بیشتر »
معرفی کتاب احضاریه
26 مهر 1401
اولینباری بود که جلد کتابی اینطور مرا میخکوب خودش میکرد، جلد جالبی داشت، کتاب را یک براندازی کردم و سری به نشانه رضایت تکان دادم. احضاریه، کتابیست که در رفت و برگشت از حال به گذشته است، گاهی آنقدر نویسنده با قلم روان و دلنشینش از گذشته میگوید که حس… بیشتر »
خاطرات دفتر حقوقی قسمت هشتم
26 مهر 1401
خاطرات دفتر حقوقی قسمت هشتم سلام به همه اونایی که خاطراتم رو دنبال میکنن. خب رسیدیم به اونجایی که بهم پیام دادن که فردا روز دوشنبه ۲۳ابان ۱۴۰۰ برای یک روز آزمایشی برم دفتر. شب بود سریع رفتم از مانتو پریسا یه دست مانتو اداری خریدم. سورمه ای رنگ بود و… بیشتر »
ختم مجرب برای شفای مریض
25 مهر 1401
ختم مجرب امام جواد علیه السلام برای شفای مریض 👇👇👇👇 برای شفاء هر مریضی دو رکعت نماز حاجت خوانده و متوسل به حضرت جواد الائمه شوید سپس ۱۴۶ مرتبه بگوید : ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله چنانچه در ساعتی که منسوب به آن حضرت است خوانده شود بسیار مفید… بیشتر »
نترس من کنارتم
25 مهر 1401
تا حالا شده که با ترس هایت رو به رو شوی؟ چیزی که اصلا فکرش را هم نکنی و یکباره به سراغت بیاید و شوکه شوی. شاید آن لحظه فکر کنی همهی اینها خواب است اما هرچقدر که میگذرد بیشتر در آن باتلاق دست و پا میزنی. من همیشه نسبت به بعضی از موارد حساس بودم.… بیشتر »
معرفی کتاب بی قرار
24 مهر 1401
وقتی فهمید قرار است نیروهای تازه نفس را به سوریه بفرستند، مثل آتش زیر خاکستر شعلهور شد. از آنجا که رگ خواب سمیه همسرش را میدانست، با محبت و صحبت توانست رضایتش را بگیرد. سمیه رو کرد به حامد و گفت:« ببین حامد تو داری کار راحت رو انجام میدی و من رو با… بیشتر »
نتیجه زن،زندگی،آزادی غربیها قسمت اول
23 مهر 1401
مرلین مونرو نتیجه زن، زندگی، آزادی غربیها قسمت اول مرلین مونرو در سال 1926 به دنیا اومد و در لس آنجلس زندگی کرد. سالهای اول کودکی مرلین خوب بود تا اینکه مشخص شد مادرش به بیماری اسکیزوفرنی دچار است. به همین دلیل اون بیشتر دوران جوانیش رو در پرورشگاه… بیشتر »
توسل به امام رضا برای حاجات مهم
23 مهر 1401
یادمه ماه رمضون ۱۴۰۰ بود که اون سال اکثر نماز ها و عبادتها رو انجام میدادم تا به حاجتم برسم. خیلی نماز حاجات خوندم خیلی متوسل شدم. طوری که اکثر دعا هارو حفظ شده بودم و اگر نمیخوندم استرس میگرفتم. امروز به یه توسل برخوردم که حس میکنم از همون توسلهایی… بیشتر »
دریافت کد رهگیری برای وام مسکن قسمت هفت
23 مهر 1401
خاطرات دریافت کد رهگیری برای وام مسکن قسمت هفت کار کردن مثل سابق نبود. نهابت روزی ۴ تا ۵ تا کد میزدیم. این یعنی خروجی کار نداشتیم و رسما حقوقمون نصف شده بود. از طرفی مدیر در حالت عادی عصبی بود بعد از این جریانات دیگه کلا عصبیتر شده بود و رفته بود رو… بیشتر »
هرکسی رو که دوست داری باید براش آرزوی شهادت کنی
22 مهر 1401
هرچه با خودم فکر میکنم میبینم هیچ اسم دیگری به این کتاب نمیآمد جز همان قصه دلبری، تمام کلمات محمد حسین در انتها به همین معنا ختم میشد، مثل نامهای که برای همسرش مرجان مینوشت و میگفت:« زن اگه حسینی باشه، شوهرش زهیر میشه» یا اینکه به نقل از شهید سید… بیشتر »
مرلین مونرو نتیجه زن، زندگی، آزادی غربیها
21 مهر 1401
به یه پست برخورد کردم درباره مرلین مونرو لازمه بگم مرلین مونر یکی از اون بازیگرایی بود که برای اینکه تو این صنعت بمونه مجبور شد قراردادی برای گسترش کارش ببنده و اکثر بازیگرا و آدمای مشهور هالیوود از این نوع قرارداد ها میبندن. توی این قرارداد ها بازیگر… بیشتر »
داستان زیبای جواب سلام اباعبدالله به چوپان کرد اهل سنت
21 مهر 1401
داستان زیبای جواب سلام اباعبدالله به چوپان کرد اهل سنت عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام بیشتر »
چه صحنهای بشود یک شب زیارتی و من و ضریح تو و عقدههای یک عمرم
21 مهر 1401
چه صحنهای بشود یک شب زیارتی و من و ضریح تو و عقدههای یک عمرم شب زیارتی ارباب عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام بیشتر »
دانلود نمونه سوال ریاضی کلاس اول
21 مهر 1401
امروز معلم دخترک داخل گروه مدرسه سروش نمونه سوال ریاضی داد که آخر هفته بچه ها انجام بدن. سوال اول و دوم را بلد بودم از سوال سوم به بعد قاطی کردم🤣 حالا چیزی نبود جدول شگفت انگیز بود. حالا من هرچی به مغزم فشار میاوردم یادم نمیومد. رفتم تو گروه و کلیپ… بیشتر »
عشق جاودانه
21 مهر 1401
انگشتانم روی کیبورد گوشی سُر میخورد، ایمان مستمر، عمل مکرر، این جمله روحالله خطاب به دوستش اولین چیزی بود که مثل زر توی دستانم میدرخشید، بدون معطلی کاغذ کوچکِ لای اسباب بازی دخترک را برداشتم و این تعبیر زیبا از تقوا را، یادداشت کردم و لای کتابم… بیشتر »
چیکار کنم بچم تلاش کنه؟
20 مهر 1401
۳سال پیش وقتی داشتیم با دخترک یه چیزایی درست میکردیم دخترک گفت مامان من بلد نیستم چیکار کنم؟ من بهش گفتم تلاش کن تلاش💪 دخترک دستش رو هی به یه مدلی چرخوند و گفت تلاش کردم🤣 گفتم این چه تلاش کردنیه😁 گفت خودت گفتی تلاش کن دیگه منم دارم تلاش… بیشتر »
خاطرات کد رهگیری برای وام مسکن قسمت ششم
20 مهر 1401
خاطرات کد رهگیری برای وام مسکن قسمت ششم کم کم به دخترا عادت کرده بودم. دیگه همه میدونستن اولین کسی که وارد دفتر میشه میراحمدیه. تا میومدن از رو فضولی میپرسیدن چند تا پیش کد زدی؟ اخه یه جور رقابت هم داشتیم. و خب داخل دفتر هم میتونستیم تعداد کد های هم رو… بیشتر »
یادت باشه، یادم هست
19 مهر 1401
شب که شد نشستم و کارهای این چند روز را با خودم مرور کردم، حسی درونم را قلقلک میداد و از اول هفته انرژی مثبتی دور وبرم را احاطه کرده بود، مطمئن بودم که این انرژی مثبت از همان شنبه همراه من است، از همان ساعتی که صدای آیفون خانه به صدا در آمده بود و آقای… بیشتر »
بردنِ نامِ حسیـنبنعلے در هر صبح؟ بَہ بَہ انگار عسل روے لبم مےریزند
19 مهر 1401
صلاللهعلیکیااباعبدالله بردنِ نامِ حسیـنبنعلے در هر صبح؟ بَہ بَہ انگار عسل روے لبم مےریزند… صبحتونحسینی بیشتر »
دریافت کد رهگیری برای وام مسکن قسمت پنجم
18 مهر 1401
دریافت کد رهگیری برای وام مسکن قسمت پنجم تقریبا دیگه دستم راه افتاده بود و جز کسایی بودم که پیشکد رو سریع تحویل میدادن. اما من یه فرقی با بقیه داشتم اونم این بود که همیشه قشنگ چک میکردم که برای تایید نهایی و ویرایش زیاد معطل نشم. هرکدوم با بازریاب… بیشتر »
جذب ثروت با سوره تکاثر
18 مهر 1401
زمانی که سوره تکاثر رو برای مسابقهی استانی دبستان حفظ کردم. هیچ وقت فکرش رو نمیکردم یه روزی همین سوره باعث بشه خیلی راحت به یه چیز مداومت پیدا کنم و بخونمش. سورهای که باعث بشه روزیمون زیاد بشه. اگر میخوای ثروتمند بشی 👇👇👇👇 🔶️🔶️🔶️ هر کس “سوره… بیشتر »
تو تنها نیستی
18 مهر 1401
جایی خوندم یکی از تنهایی نوشته بود، یاد قدیمای خودم افتادم. اما الان میفهمم که من اون سالها اشتباه محض میکردم. تنهایی واقعا یه مسئله پیچیده و جداگانس. بذارید یه جوره دیگه براتون تعریف کنم. شما اگه رفتی بیرون و موقع برگشت زنگ خونتون رو زدی و یکی در رو… بیشتر »
زن، زندگی،آزادی شمارا نمیخواهم
17 مهر 1401
بعضی وقتا مجبوری مجبور باشی… نمیدونم چطور بگم منظورم اینه بعضی وقتا چاره ای جز مجبور بودن نداری. مجبوری یه کاری کنی. مجبوری جایی بری. مجبوری عادت کنی به همه چی و مجبوری غمگین باشی اما بگی که غمگین نیستی. بعضی وقتا انقدر گنگ میشدم که واقعا هیچ چیزی از… بیشتر »
اگر می خواهید کسی با خواسته تان مخالفت نکند این دعا را بخوانید
17 مهر 1401
بعضی وقتا آدم یه جاهایی میره که باید از مسئولی درخواستی داشته باشه. مثلا زمانی که برای اربعین همه رفته بودن سراغ پاسپورتهاشون و خیلی تایم نبود و همه استرس داشتن که ایا میتونن کارشون رو پیش ببرن یا نه. این زمان ها علاوه بر خواست خدا میتونیم با خوندن… بیشتر »
خاطرات کد رهگیری برای وام مسکن قسمت چهارم
17 مهر 1401
خاطرات کد رهگیری برای وام مسکن قسمت چهارم روزها با کد گرفتن و پیش نویس ارائه دادن میگذشت. اغلب با مدیرمون تو واتساپ در ارتباط بودیم و تو دفتر ۴تا دختر با هم بودیم. برای اینکه مراسم عقد مدیرمون نزدیک بود و همش درگیر خریداش بود. خیلی هم ذوق داشت و همش… بیشتر »
تو ۵سالگی به بچه چی یاد بدم؟
16 مهر 1401
این دورو زمونه خیلی سخته تربیت فرزند باید واقعا اول از خدا و بعد از اهل بیت مدد بگیریم. احادیث زیادی دربارهی تربیت فرزند هستش که امروز به یکیش برخوردم. اون هم زمانی که پسرک رو حین حرف با شهدا دیدم. کار همیشگیه اونه میره رو چهارپایه و اسم شهیدارو برای… بیشتر »
خاطرات کد رهگیری برای واممسکن قسمت سوم
16 مهر 1401
خاطرات کد رهگیری برای واممسکن قسمت سوم سلام. بریم سراغ ادامهی خاطراتم. من اون دفتری رو که توش کاش میکردم از دیوار پیدا کردم. خوبیش هم این بود که همه دختر بودیم. روز اول که رفتم مصاحبه گفت بشین و اینی که میگم تایپ کن. منم که تایپم عالی بود و تا نحوه… بیشتر »
نون و ماست
15 مهر 1401
پریشب داشتم سفرهی شام رو آماده میکردم. دوتا خیار خورد کردم با یه کاسه ماست و بقیه شام و گذاشتم روی سفره. رفتم تا اشپزخونه تا قابلمه برنجرو بیارم و از کنار اوپن یهو چشمم خورد به دبه ماست سون و خیارا… یهو پریدم به سال گذشته، یهو انگار خسته و… بیشتر »
چیکار کنم شوهرم دوستم داشته باشه؟
15 مهر 1401
یه چیزی که همیشه بهش معتقدم اینه که دعاها و ذکرها باعث میشه هم دلمون آروم بشه و هم چم و خم کارها بیاد دستمون. یه روزایی انقدر مفاتیح دستم بود و ساعتها دعا میخوندم که اینو به چشم دیدم. حالا اگه میخوای همسرت دوستت داشته باشه و کمتر مشکلات خانوادگی و… بیشتر »
خاطرات کار و کد رهگیری برای وام مسکن قسمت دوم
15 مهر 1401
خاطرات کار و کد رهگیری برای وام مسکن قسمت دوم. سلام. اومدم تا قسمت دوم خاطرات کدرهگیری برای وام مسکن رو تعریف کنم. روزها از ساعت ۸ونیم بیدار میشدم اول صبحانه میخوردم. اون روزا تو رژیم سختی بودم چون تا ۱ماه قبلش به شدت ورزش بدنسازی و سی ایکس حرفهای کار… بیشتر »
ترشی مخلوط آسان
15 مهر 1401
دست به کار شدم و امروز یه نصف دبه ترشی مخلوط درست کردم. میدونمکه خوب میشه و بچهها عاشقش میشن. بار اولم بود که درست کردم و تجربهی جالبی بود در کنار بچههام. از دیروز کوثربلاگ و کوثرنت قط بود و من به شدت هوس نوشتن به سرم زده بود. اما صبر کردم و حتی توی… بیشتر »
کد رهگیری برای وام مسکن
14 مهر 1401
پارسال همین موقعها توی یه دفتری کار میکردم که کد رهگیری برای وام مسکن میگرفتیم. یه دفتر ۸۰ متری با با ۵تا رایانه و ۵تا دختری که از ۱۰صبح تا ۸شب همش در حال دیدن و تایپ جزئیات قولنامهها، اجارهنامهها و مبایعهنامه ها بود. باید کلی پیش نویس ارائه… بیشتر »
امامتت مبارک
13 مهر 1401
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران تا از دل بشویی غم های روزگاران نهم ربیع الاول ، روز آغاز امامت و ولایت آقا امام حجة ابن الحسن عسگری (عج) را بر ساحت آن امام حمام و تمام… بیشتر »
الهی هیچ مادری مریض نشه
13 مهر 1401
الهی هیج جای دنیا مادری مریض نشه.مادر وقتی مریض میشه همه چی میریزه به هم… بیشتر »
روضهی کودکانه
12 مهر 1401
اشک تو چشمام جمع شده و به خاطر اندکی مریضی توان چینش کلمات را ندارم و میخوام ساده حرف دلم را بزنم. اقاجانم یا صاحب الزمان بهتون تسلیت میگم اقا.. تو این روزا همه دارن دل شما رو میشکنن. اقاجانم قربون قلبت برم تنها کاری که از دستم بر میاد شناساندن شما و… بیشتر »
دختر غمگین
12 مهر 1401
خب یه ذره غمگینم چون با وجود پیامرسانها و کانال ها و … دیگه کسی نمیاد تو وبلاگا و مطالب رو بخونه. اینو به خاطر وبلاگ جدیدی که درست کردم میگم. https://shohadayeorazan.kowsarblog.ir/ خلاصه چند سالی هست وبلاگهای قبلی با این اسم رو همه چیش رو گم… بیشتر »
_- سلیمانا از این خرمن فقط یڪ خوشه میخواهم . . - زگوشه گوشهی ِدنیا فقط ششگوشه میخواهم
11 مهر 1401
سلیمانا از این خرمن فقط یڪ خوشه میخواهم زگوشه گوشهی ِدنیا فقط ششگوشه میخواهم صلیاللهعلیكیااباعبدالله♥️ بیشتر »
همدردی با دوستان افغانم
10 مهر 1401
اولینبار بود که با چند نفر که اهل افغانستان بودند ارتباط داشتم. هیچ وقت فکرش را هم نمیکردم یک دوست صمیمی داشته باشم که انقدر همدل و همراز هم باشیم. اولینبار که در نیلز دیدمش ناخداگاه به دلم نشست و از آن روز همدم و همدل یکدیگر شدیم. ساعتها کنار هم… بیشتر »
آ با کلاه یا بدون کلاه؟
10 مهر 1401
سلام صبح روز یکشنبه بخیر✋️ امروز معلم دخترک جلسه گذاشته بود تو مدرسه. یه سر رفتیم و حرفاشو زد و تمام. معلم خوبیه. تاکید داشت بچهها مسئولیتپذیر تر بشن. خداروشکر زینب تو اون ۱سال قشنگ فهمید مسئولیت چیه.. خلاصه معلم حرف زد. مدیر حرف زد و التماس دعا داشت🤣… بیشتر »
پاییز با طعم کاپوچینو
09 مهر 1401
عصر همتون بخیر. دیگه پاییز شده و روزها کوتاه و شبها بلنده. ظهرا وقتی نهار بچههارو میدم و خیالم از بابت ظرفا راحت میشه. سریع شیر رو داغ میکنم. فنجونم رو آماده میکنمو پودر کاپوچینو رو داخلش خالی میکنم. تا شیر جوش بیاد فکر میکنم خب کجا بشینم بخورمش که… بیشتر »
دعای چهار حمد رو میشناسی؟
09 مهر 1401
سلام✋️ دعای چهار حمد رو تا حالا خوندید؟یادمه ۷مهر سال ۹۹ یه مفاتیح بزرگ خریدم با جلد چرمی. هرروز فهرستش رو نگاه میکردم و دعاهای جدید یاد میگرفتم. یادمه وقتی به این دعا رسیدم معنیش رو خیلی دوست داشتم و کلی با معنیش گریه کردم از بس زیباس معنیش. ۱_ستایش… بیشتر »
کدو حلوایی میقولی؟
08 مهر 1401
از ساعت ۱۰ شب به بعد دیگه برای خودم زندگی میکنم. بچهها میخوابن و منم میام پای وبلاگ و وقت میگذرونم. دوست دارم این تایم رو چون بدون دغدغم و راحت بدون استرس میشینم و خوراکی های یواشکیمو میخورم🤣 امشب کدو حلوایی درست کردم😋 خوب بود اما بدون علی نچسبید😄 به… بیشتر »
کرب و بلا ای کاش من مسافرت بودم
08 مهر 1401
دیروز عجیب حال و هوای این مداحی زده بود به سرم… مداحی قشنگیه خیلی دوسش دارم. کرب و بلا ای کاش من مسافرت بودم محرمی کاش میشد که زائرت بودم مسافرت بودم ذکر حسین این شب ها شده گل آهنگم از حرم اربابم نگو که دل تنگم دوباره دل تنگم من موج فراتم که همش… بیشتر »
انار صبح جمعه رو خوردی؟
08 مهر 1401
صبح روز جمعه انار که یادتون نرفت؟ من هروقت انار داشته باشیم حتما جمعهها انار میخوریم. اینم روایتی از خوردن انار ناشتا روز جمعه از امام موسی بن جعفر(علیهالسلام) روایت شده: هرکه در روز جمعه وقتیکه ناشتاست یک انار بخورد تا چهل روز دل او را نورانی… بیشتر »
دخترم تاج سرم
07 مهر 1401
سلام سلام. امروز کلا سرم شلوغ بود رفتیم آتلیه تا عکسای بچهها رو بگیرم و بعدش رفتیم خونه مادرم که گردوهامونو بگیریم و خلاصه تا ۴ موندیم اونجا. بعدش اومدیم خونه و کارای خونه رو کردم و شام و…. همین یه ربع پیش ظرفارو با دخترک شستیم و باهم شروع… بیشتر »
من دیگه مدرسه نمیرم
06 مهر 1401
باید اعتراف کنمکه مسئولیتم از قبل بیشتر شده. زینب رو صبح میبرم مدرسه و برمیگردم و ساعت ۱۲ دوباره میرم دنبالش. از همهی اینا سخت تر ساعت ۷بیدار شدنه. از بی خوابی سردرد میگیرم و خلاصه که مامان بودن اسون نیس. 😁 وقتی خودم مدرسه میرفتم اولین کسی بودم که از… بیشتر »
کی میاد تبادل لینک کنیم؟
05 مهر 1401
من از سال ۹۰ به طور رسمی وارد حوزه وبلاگ نویسی شدم. اولین وبلاگم رو تو ۱۵سالگی توی پرشین بلاگ ساختم. وبلاگی که ادرسش شهید بی سر بود و عنوانش عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام. شعرها و مداحی های به روز و گلچین رو انتخاب میکردم و داخل وبلاگ با عکس های… بیشتر »
چطور فیش غذای تبرکی حرم امام رضا بگیریم؟
05 مهر 1401
سوم مرداد بود که بعد از یکسال دوباره با بچههای عزیزتر ازجانم به زیارت اقا علی بن موسی الرضا رفتیم. مثل همیشه با دیدهی تر به زیارت آقا رفتیم و سبک بال شدیم. داخل صحن آزادی نشسته بودیم. من در حال دعا خواندن بودم و بچهها با دوستی که پیدا کرده بودند دور… بیشتر »
علی کوچولو
05 مهر 1401
علی از دیروز مریض شده و تب کرده و استفراغ. این علی اقای ما خیلی شیطونه حالا که مجبوره استراحت کنه هی میگه مامان من کی خوب میشم؟ خلاصه دیشب چون نمیتونست شام بخوره و شام هم تن ماهی با برنج داشتیم و غذای مورد اقای پسرک بود. دلم براش کباب شد. 😅 گفتم اگر… بیشتر »
خاله بازی
04 مهر 1401
نشستیم و با دخترک بساط خاله بازی راه انداختیم و وسط حال وارد دنیای بچگی شدیم. چقدر قشنگه بچهها با کوچیکترین وسایل تخیل میکنن و به بازی هیجان میدن. منموقتی بچه بودم عاشق خاله بازی بودم. شما چی؟ عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام بیشتر »
پیتزا نیلز
04 مهر 1401
یه روزایی اینجا برام بهترین مکان بود چون برام آرامش داشت. رسما شده بود همه چیزم.صبح تا شب کنار آدمایی بودم که نمیشناختمشون اما همکارم بودن و تمام روز در کنارشون بودم. چقدر تو این محیط یاد گرفتم و برای خودم یه زن قوی شدم. بعضی وقتا واقعا تحملم کم میشد… بیشتر »
دعوتید به روضهی امام حسن علیه السلام
03 مهر 1401
صبح که بیدار شدم یه حالی بودم. دلم گرفته بود. فرصتی پیش اومد و نشستم گوشهای و چند دقیقه روضه امام حسن گوش دادم. به دلم نشست اینجا میذارم تا مهمان آقا باشید. بیشتر »
تا خدا هست و خدایی میکند مجتبی مشکلگشایی میکند
02 مهر 1401
روز پرکاری رو داشتیم. از صبح خستگی تو جونم مونده. الانم که چند ساعت همسر کمر درد شدید گرفته و تا الان داشتم ازشون مراقب می کردم. علی انقدر خسته بود ساعت ۸ رو مبل ولو شد و خوابش برد. فردا احتمالا باز کله صبح بیدار بشه و همه رو زابه راه کنه. شب شهادت… بیشتر »
بابا.مادر.آزاده.امین
02 مهر 1401
یادتان میآید آزاده را؟؟ درس اول کلاس اول…امروز بچه ها الف رو تمرین کردن. هنوز الف کامل نه ها.همون خط عمودی تا دستاشون راه بیوفته… زمان ما شعر <با این دو دست کوچکم دست میبرم پیش خدا> اخر کتاب بود اما الان درس اوله و باید حفظش… بیشتر »
کریم اما غریب
02 مهر 1401
میخواهم اینبار برای شما بنویسم.قشنگ است که کلمات کنار نام مبارک شما مزین میشود. فکر میکنم تا بهحال انقدر جدی برایتان قلم نزدم. حیف؛ چه نالایق و بی برکت بوده دستانم که نتوانستم برایتان بنویسم. آقاجان نمیدانم این ارتباط از کجا شروع شد، اما میدانم… بیشتر »
روز اول مدرسه
02 مهر 1401
ساعت یه ربع هفت از خواب بیدار شدم. اما بچهها از وقتی ساعت هارو کشیدیم عقب خوابشون نامنظم شده. البته زینب از سر شوقش بلند میشه و علی رو بیدار میکنه. ساعت ۶ صبح با جیغ جیغاشون بیدار شدیم. هنوز سفره صبحانه رو آماده نکرده بودم که دیدم خامه شکلاتی برداشتن… بیشتر »