نتیجه زن،زندگی،آزادی غربیها قسمت اول
مرلین مونرو نتیجه زن، زندگی، آزادی غربیها قسمت اول
مرلین مونرو در سال 1926 به دنیا اومد و در لس آنجلس زندگی کرد. سالهای اول کودکی مرلین خوب بود تا اینکه مشخص شد مادرش به بیماری اسکیزوفرنی دچار است. به همین دلیل اون بیشتر دوران جوانیش رو در پرورشگاه گذراند و چون کسی رو نداشت اغلب با مستاجرها بود و از اون طریق مورد سو استفاده قرار میگرفت همین باعث شد که لکنت زبان بگیره. مرلین به خاطر همین آوارگیهاش تصمیم گرفت در سن 16سالگی ازدواج کنه اما اون 3بار ازدواج کرد و طلاق گرفت. اون به خاطر مشکلات روحیاش اعتماد به نفس کمی داشت و همیشه برای روی صحنه آمدن هراس داشت. برای اینکه خودش رو آرام کنه به قرص و الکل روی آورد.
از اونجایی که مرلین در کودکی آسیبهای متعددی رو تجربه کرده بود بهترین مورد برای هیپنوتیزم و کنترل ذهن به شمار میاومد و همین شد که اولین کسی بود که تحت کنترل سازمان سیا برای پروژهی ام کی اولترا"کنترل ذهن ” برنامه نویسی شد . اون برای اغوا و فریب اشخاص مهم تربیت شده بود.
مدتها در این صنعت کار کرد تا اینکه دچار فروپاشی شد و قصد لو دادن و صحبت درباره خیلی از مسائل رو گرفت و به همین دلیل متوجه شدند و اون رو مهرهی سوخته اعلام کردند. در سال 1962 در سن 36 سالگی بر اثر اوردوز فوت شد. اما همه میگفتند که خودکشی نکرده. براب اینکه مستخدمش تعریف کرد که روز مرگش تو تماس های تلفنیش خطاب به کسی تهدید میکرده که همه چیز رو لو میده. اما با این حال پزشکی قانونی مرگش رو خودکشی اعلام کرد.
مرلین مونرو اولین کسی بود که تو این پروژه وارد شد و باید به عنوان نماد ازش استفاده میکردند تا یاد بودش همیشه در بین سلبریتیها بمونه. همان طور هم شد و همه بازیگران خارجی به صورت سمبلیک حداقل یک بار هم که شده شکل و ظاهرشان را شبیه مرلین کردند، موهاشون رو بلوند و لباس صورتی به تن کردند تا ادامه دهندهی راهش باشند.
حالا به این می رسیم که اصلا کنترل ذهن چیه؟ کنترل ذهن توسط هدایتگرها انجام میشه تا بردهداری اونها رو تبلیغ کنه. طرح پلنگی و رنگ صورتی از نشونههای اونهاست. رنگ صورتی و کلاه گیس صورتی نشان دهندهی رفتار بچهگانه و بردهی جنسی بودنشونه و این رو هم بگم که در هر مرحله یک علامت خاصی وجود داره و این ظواهر همه بستگی به این داره که در چه مرحلهای از برنامه نویسی ذهنی هستند.وقتی که ضمیر انسان از طریق برنامهنویسی کنترل میشه شخصیتی که خلق شده میتونه کنترل بدن رو در دست بگیره. وقتی که ماموریت کامل میشه اون فرد هیچ حافظهای از این اتفاق به یاد نداره. به قسمتی که شخصیت رو فعال میکنه trigger میگن. شخصیت توسط کنترل کننده که بهش هندلر میگن فعال میشه. هندلر که همیشه همراه سلبریته از یک کد یا کلمهای که اون شخصیت رو فعال میکنه استفاده میشه.
از اون لحظه به بعد اون فرد به یه بردهی ربات مانند تبدیل میشه. به اون شخصیت alter یا alter ego میگن ممکنه اون دکمه یا تریگر که باهاش شخصیت سلبریتی رو بالا میارن از طریق تلفن زدن یا تلویزون، رادیو، یا خود هندلر شخصا فعال بشه. مثل سمل خرگوش سفید که در فیلم آلیس در سرزمین عجایب وگفتن خرگوش سفید را دنبال کن الهام میگیره.
در قسمت قبل گفتم گاهی شخص دچار فروپاشی میشه که اصطلاحا بهش گلتچ میگن. با یه مثال توضیح میدم. دیدین یهو کامپیوتر هنگ میکنه و دچار نقص فنی میشه؟ این یعنی glitch, گلتچ که یه که ارور یا باگ سیستمی هستش که شخص یک دفعهای باهاش مواجه میشه. و حال چهرش عوض میشه.
🔴 *پس در قسمت اول به این نتیجه میرسیم که یکی از عوامل مهم در کنترل ذهن گذشته و سختیهایی هستش که یک شخص متحملش شده چون کسی که بیشتر با سختی دست و پنجه نرم کرده باشه زودتر به شخصیت دیگه ای تبدیل میشه*
این اولین بحث از کنترل ذهن بود و به همین جا ختم نمیشه در پستهای بعدی که مفصلتر هستش این بحث رو ادامه میدم. لطفا همراهی کنید و نظرتون رو درباره این بحث بیان کنید ☺ ✋
به قلم سیده مهتا میراحمدی