پاییز با طعم کاپوچینو
عصر همتون بخیر. دیگه پاییز شده و روزها کوتاه و شبها بلنده. ظهرا وقتی نهار بچههارو میدم و خیالم از بابت ظرفا راحت میشه. سریع شیر رو داغ میکنم. فنجونم رو آماده میکنمو پودر کاپوچینو رو داخلش خالی میکنم. تا شیر جوش بیاد فکر میکنم خب کجا بشینم بخورمش که خستگیم در بره🤭 ترجیح میدم بشینم رو به روی مبلی که مستقیم به تلویزیون میخوره و پامو میندازم رو پام و کاپوچینو رو تا ته میخورم😋 اطرافیان به علاقهی من به کاپوچینو خبر دارن🤣یادمه وقتی میرفتم نیلز به دوستم میگفتم هرچی خواست بگیره برام فقط نسکافه یا کاپوچینو بگیره چون خیلی خوشحالم میکنه. خلاصه جاتون خالی خوردم و جزوه بارگزاری کردم تو اون یکی وبلاگم. الانم یه دس فوتبال با بچهها بازی کردم🤭 من بیشتر از بچهها بچم🤣 چون به این نتیجه رسیدم👇👇👇
اگر قرار بود یک بار دیگر فرزندم را بزرگ کنم، کمتر خودم را جدی می گرفتم، اما جدی تر با او بازی می کردم
دشت های بیشتری با او می پیمودم و ستارگان بیشتری را با او تماشا می کردم.
کمتر او را می کشیدم که تندتر راه برود و بیشتر او را در آغوش می کشیدم.
رفتار خشک و سخت گیرانه ام را کمتر به کار می بردم و در عوض بیشتر حمایتش می کردم.
به جای فکر کردن به ساختن خانه، اعتماد به نفس او را بهتر می ساختم.
خلاصه که بعله روزای ما اینجوری میگذره
وبلاگ عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام