دریافت کد رهگیری برای وام مسکن قسمت هفت
خاطرات دریافت کد رهگیری برای وام مسکن قسمت هفت
کار کردن مثل سابق نبود. نهابت روزی ۴ تا ۵ تا کد میزدیم. این یعنی خروجی کار نداشتیم و رسما حقوقمون نصف شده بود. از طرفی مدیر در حالت عادی عصبی بود بعد از این جریانات دیگه کلا عصبیتر شده بود و رفته بود رو مخ همه. اتحادیه تعداد هولوگرام هارو به خاطر تخلف محدود کرده بود و روزی نهایت ۱۰ تا هولوگرام میومد که اونم باید تقصیم میکردیم بین خودمون. روزی چند تا پیش کد میزدیم اما هولوگرامی نبود که باهاش کد رهیگیری بگیریم. از طرفی هم بیکاری تو دفتر رو اعصاب همه بود. من انقدر بیکار بودم که گاهی اوقات از بیکاری خوابم میگرفت و ولو میشدم رو میزم. هرچقدرم حرف میزدیم باز هم خیلی تایم زیادی بود که بیکار بمونیم. یواش یواش تو دیوار دنبال کار گشتم. با خودم میگفتم از الان دست به کار بشم که وقتم هدر نره. روزی چند تا رزومه میفرستادم. واقعا گشتن دنبال کار خیلی سخته. کاری که با شرایط همخونی داشته باشه و راحت و نزدیکت باشه. به هیچ یک از همکارام نگفتم که دنبال کارم. چون هنوز حقوق نگرفته بودیم. مدیر هم ۱ هفته دفتر رو بست و ما مجبور بودیم خونه بمونیم. حالا بسته شدن دفتر استرس من رو بیشتر کرد. به یه بهانهای حقوقم رو ازش گرفتم. چون دیگه نمیخواستم برگردم دفتر. تا حقوق رو گرفتم خیالم راحت شد. بعد یک هفته گفت بیاین دفتر اما من مصمم بودم و استعفا دادم و مدیر هم خیلی شوکه شد. دوست نداشت برم. اما با این حال قبول کرد. ۱هفته یا ۲هفته بیکار بودم. سخت ترین روزایی بود که کشیدم. استرس بالایی رو تحمل کردم. اون استرسا باعث شد نا خداگاه نتونم رژیمم رو کنترل کنم. خیلی فشار ذهنی بالایی داشتم. رسما بیکاری داشت دیوونم میکرد.. خلاصه بعد از کلی رزومه فرستادن ساعت ۵ عصر ۲۳آبان ۱۴۰۰ یکی از اون مصاحبه کننده ها پیام فرستاد و گفت فردا دوشنبه برای یک روز کار آزمایشی تشریف بیارین دفتر. خیلی خوشحال شدم. سریع یه دست مانتو مناسب گرفتم و شب زود خوابیدم تا فردا ساعت ۸ دفتر باشم…. از این به بعد خاطرات جالبتر میشه و سخت تر… ادامهی خاطرات رو بعدا مینوسم…
ادامه داره…