زن، زندگی،آزادی شمارا نمیخواهم
بعضی وقتا مجبوری مجبور باشی… نمیدونم چطور بگم منظورم اینه بعضی وقتا چاره ای جز مجبور بودن نداری. مجبوری یه کاری کنی. مجبوری جایی بری. مجبوری عادت کنی به همه چی و مجبوری غمگین باشی اما بگی که غمگین نیستی. بعضی وقتا انقدر گنگ میشدم که واقعا هیچ چیزی از اطرافم درک نمیکردم و توی ذهن خودم با همه چی کلنجار میرفتم.
این ۳تا گلدون اولین گلدونهایی که هدیه گرفتم. اولیش اون کاکتوسی هستش که خراب شده و مادرم هدیه داده بود. اون دوتا گلدون ها هم یکی از بهترین هدیههایی بود که تو کل زندگیم گرفتم. این دوتا رو شنقل بهم هدیه یاد. شنقل خیلی خوش سلیقه بود. از این دوتا گلدون خیلی مراقبت کردم البته چند ماهی میشه که دیگه خشک شدن و ندارمشون. اما این عکس رو تو گالریم دیدم و یادش کردم. شنقلِ مثلثی من با دیدن تو به معنای زن زندگی آزادیم رسیدم… رها و بی پروا بودم… فهمیدم که زن زندگی آزادی به همین راحتیها به دست نمیاد.
دوست خوب همیشه جاش توی قلب آدمه…
توی قلبمی رفیق ❤️
وبلاگ عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام