مینویسم برای زن،زندگی، آزادی
1_معنی ابیات زیر را بنویسید . 👇
برای تو کوچه رقصیدن : « قلم را به دست میگیرم تا بنویسم از رقص مختلط دختران و پسران در جشنهای عروسی، از رقص و شعارهای بی ادبانهی آنها برای با حسن روحانی تا 1400 »
برای ترسیدن به وقت بوسیدن : « باید بنویسم از بغل کردن و بوسیدن سلبریتیها در ملا عام و بی عفتی و عشوههای خرکی و علنی بلاگرهای سرزمینم که هرروزه دخترها و پسرها شاهدش هستند.»
برای خواهرم، خواهرت، خواهرامون : « باید نوشت از حمله تروریستی داعش در 17 خرداد 96 به مجلس شورای اسلامی و سه رزمنده ای که برای پس گرفتن جسد بی جان دختر خرمشهر در جنگ تحمیلی، جانشان را فدا کردند.»
برای تغییر مغزها که پوسیدن : « بنویسم از آرمیتایی که پدرش مغز متفکر هستهای کشور بود و در 1مرداد 90 شهید هسته ای شد ..»
برای شرمندگی، برای بی پولی، برای حسرت یک زندگی معمولی : « به یاد مردان و زنام وطنم که در طی این سالها کارآفرینی کردند و باعث افتخار ایران بودند.»
برای کودک زباله گرد و آرزوهاش : « تصویر های زیادی میان چشمانم جاخوش میکند. مدرسهای که برای کودکان کار دایر شد تا از تحصیل باز نمانند..»
برای این اقتصاد دستوری : « بنویسم از خریدهای برند و مارکهای خارجکی که از ما بهتران برایش دست و پا میزنند. حاضرند کیلومترها سفر کنند و برند ترک بخرند اما از تولید ملی حمایت نمیکنند و دلشان سیر است»
برای این هوای آلوده، برای ولیعصر و درخت های فرسوده : « رفت و آمدشان با ماشینهای لوکس وکام گرفتن لبها از سیگار و ریختن زبالهها کنار ساحل و زشت کردن خیابان ها خبر از روز شلوغ و همهمه ی عابران میدهد »
برای پیروز و احتمال انقراضش : « یه یاد شهدای محیط بان افتادم. کسانی که برای حفظ محیط زیست، حفظ گونه های جانوری، برای جلوگیری از قاچاق حیوانات، جان خود را از دست دادند.»
برای سگ های بی گناه ممنوعه : « پیرزنی که در همسایگیمان زندگی میکند و به خاطر گاز گرفتن سگی مجروح شده ست و روی تخت بیمارستان خوابیده است.»
برای گریه های بی وقفه : « نگاه گریان و وداع همسران و مادران شهدای دفاع مقدس، برای گریه شوق و یا ابالفضل گفتن های حسین رضا زاده و رفتن روی سکوی قهرمانی. برای نگاه های اشک بار ملت در استقبال شهدای غواص»
برای تصویر تکرار این لحظه : « جنگ، انقلاب، ترور، هواپیمای اوکراینی، پرواز 655،پلاسکو، سانچی، زلزله ی رودبار و بم، پایگاه عین الاسد، آزادی ، عملیات مرصاد، احمد متوسلیان، رحلت امام خمینی «ره»، رهبری آیت الله خامنه ای،دی ماه 88،ابان 98، پایان داعش، شهادت حاج قاسم. کرونا، برای تکرار تصویر کدام لحظه؟ »
برای چهره ای که میخنده : « خنده های من و دوستانم، شادی بعد از صعود به جام جهانی، پخش سرود ملی بعد از طعم شیرین قهرمانی، ، پایان کرونا، پایان داعش، دورهمی ها، جشن نیمه شعبان، عید غدیر»
برای دانش آموزا برای آینده : « کرونا آمد و همهی معلم ها ساعتها با رایانه به دانشآموزان، بابا آب داد آموختند و برای آن خانم معلمی که کیلومترها طی میکرد تا دانش آموزی محروم از سواد نشود»
برای این بهشت اجباری : « کنسرت ها و جیغ و داد دختران و پسران در کمپهای گردشگری، رقص و آواز در مهمانیهای شبانه»
برای نخبه های زندانی : « یکی از شب های پاییز1399 خبر ترور محسن فخری زاده به تیتر یک رسانه ها تبدیل میشود. محسن فخری زاده کیست؟ هیچکس او را نمیشناسد.»
برای کودکان افغانی : « کشتن بی رحمانهی دختران افغانی که برای کسب علم و دانش شهید شدند.»
برای این همه برای غیر تکراری : « برای این همه تضاد و تناقض حرفهای ایران اینترنشنال»
برای این همه شعار های تو خالی :« رویای آزادی، کشور عربستان سعودی، جایی که موشک هایش خواب و خنده را از کودکان یمن ربوده است. برای خلیج تا ابد فارس اما ترجیح میدهد در خاک دبی حرفی از خلیج فارس نزند.
برای آوار خونه های پوشالی : « مبارزه با زمین خواری و تخریب قصر ها در شمال کشور»
برای احساس آرامش : « سفر های نوروز، کمک های مردمی، محک، همدلی و کمک به آوار برداری و نجات جان مردم زلزله زده»
برای خورشید پس از شب های طولانی : « قبولی بعد از کنکور، بیمارانی که در صف پیوند بالاخره به آرزویشان رسیدند»
برای قرص های اعصاب و بیخوابی : « عشق های پوشالی، تن فروشی، خیانت، طلاق، ازدواج سفید یا شاید تاثیرات منفی اخبار وفضای مجازی»
برای مرد، میهن، آبادی : « به یاد شهدای گمنام، جانبازان شیمیایی، شهدای آتش نشان در حادثه ی پلاسکو، شهدای امنیت، روز پدر، نون حلال، خَیری که حواسش به یتیمان بود.»
برای دختری که آرزو داشت، پسر بود. « فریسا نیکومنش راد که امروز شبکه یک ساعت 8صبح از غواصیها و افتخاراتش گفت»
برای زن، زندگی، آزادی : « روز زن. پرستار و خانم دکتر های عزیزی که در دوران کرونا برای بهبودی بیماران و شکست کرونا جنگیدند اما جان خود را از دست دادند. مادران شهدا، بانوان ورزشکار و مدال آور، زنان کارآفرین و موفق که عرصه را برای ورود بانوان دیگر مهیا کردند.»
برای آزادی، برای آزادی، برای آزادی : « نامرئی، در مسافرت به سر میبرد، کسی او را ندیده آیا او گمشده است؟»
برای اغراق های بی اندازهی همهی کسانی که با جمهوری اسلامی روی کار آمدند و خوردند و چاپیدند و حالا دم از آزادی میزنند و دایهی مهربانتر از مادر شدهاند. ما شهید ندادهایم که حالا امثال مسیح و علی کریمی با چرندیاتی که مفت هم نمی ارزد بخواهند کشورمان را یک شبه مال خود کنند. ما روزهای خیلی خوبی را در این خاک و سرزمین به خاطر سپردهایم. کمتر با نفرتهایتان گوشهایمان را پُر کنید ما به همین راحتی تن به ذلت نمیدهیم. ما همه پشت هم و پشت انقلابمان هستیم ✋️
به قلم سیده مهتا میراحمدی