معرفی کتاب دعبل و زلفا
03 آبان 1401
کتاب دعبل و زلفا، روایت شاعری بهنام دعبل خزاعی ست که هجویات، عاشقانهها و شکوههایش از کوچه پس کوچههای بغداد گذر میکند و از قصر بنی عباس سر در میآورد. در سفرش به بغداد عاشق دختری زیبا بهنام زلفا میشود که به جرم رافضی بودن و کشته شدن پدرش، موصلی… بیشتر »
1 نظر
تنها گریه کن
01 آبان 1401
تا جایی که به خاطر دارم نزدیک یک سال و نیم بود که دستم به ورقههای نازک کتاب نخورده بود. خیلی مشتاق بودم که هرچه زودتر به خانه بروم و هدیه ی خواهرم را زودتر بخوانم. بسم الله گفتم و از مقدمه شروع کردم. از همان ابتدا گویی سمبادهای نَرم نرمَک روحم را… بیشتر »
کمپوت سیب
29 مهر 1401
چند روزیه بچهها و همسر سرماخوردن و من هم همش در حال سوپ پختن و شلغم و دمنوش اویشنم. انقدر سوپ درست کردم کلا از سوپ فراریم😄 صبحها براشون شیر و نشاسته برای نرم شدن گلوشون میدم با تخم مرغ عسلی و دمنوش.. استاد تخم مرع عسلیم😎 این وسط مسطا هم کمپوت اناناس… بیشتر »
چشم روشنی
28 مهر 1401
سرم را به شیشه اتوبوس تکیه داده و چشمانم به جاده خیره مانده بود، دست بردم توی کیف و کتابم را برداشتم و شروع به خواندن کردم. خاطرات فاطمه و سید جواد آنقدر خواندنی بود، که مسیر راهِ کرج به قم، برایم مثل برق و باد گذشت. چشم روشنی روایت زندگی جانباز شیمیایی… بیشتر »
معرفی کتاب احضاریه
26 مهر 1401
اولینباری بود که جلد کتابی اینطور مرا میخکوب خودش میکرد، جلد جالبی داشت، کتاب را یک براندازی کردم و سری به نشانه رضایت تکان دادم. احضاریه، کتابیست که در رفت و برگشت از حال به گذشته است، گاهی آنقدر نویسنده با قلم روان و دلنشینش از گذشته میگوید که حس… بیشتر »
معرفی کتاب بی قرار
24 مهر 1401
وقتی فهمید قرار است نیروهای تازه نفس را به سوریه بفرستند، مثل آتش زیر خاکستر شعلهور شد. از آنجا که رگ خواب سمیه همسرش را میدانست، با محبت و صحبت توانست رضایتش را بگیرد. سمیه رو کرد به حامد و گفت:« ببین حامد تو داری کار راحت رو انجام میدی و من رو با… بیشتر »
داستان زیبای جواب سلام اباعبدالله به چوپان کرد اهل سنت
21 مهر 1401
داستان زیبای جواب سلام اباعبدالله به چوپان کرد اهل سنت عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام بیشتر »
چه صحنهای بشود یک شب زیارتی و من و ضریح تو و عقدههای یک عمرم
21 مهر 1401
چه صحنهای بشود یک شب زیارتی و من و ضریح تو و عقدههای یک عمرم شب زیارتی ارباب عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام بیشتر »
عشق جاودانه
21 مهر 1401
انگشتانم روی کیبورد گوشی سُر میخورد، ایمان مستمر، عمل مکرر، این جمله روحالله خطاب به دوستش اولین چیزی بود که مثل زر توی دستانم میدرخشید، بدون معطلی کاغذ کوچکِ لای اسباب بازی دخترک را برداشتم و این تعبیر زیبا از تقوا را، یادداشت کردم و لای کتابم… بیشتر »
یادت باشه، یادم هست
19 مهر 1401
شب که شد نشستم و کارهای این چند روز را با خودم مرور کردم، حسی درونم را قلقلک میداد و از اول هفته انرژی مثبتی دور وبرم را احاطه کرده بود، مطمئن بودم که این انرژی مثبت از همان شنبه همراه من است، از همان ساعتی که صدای آیفون خانه به صدا در آمده بود و آقای… بیشتر »
بردنِ نامِ حسیـنبنعلے در هر صبح؟ بَہ بَہ انگار عسل روے لبم مےریزند
19 مهر 1401
صلاللهعلیکیااباعبدالله بردنِ نامِ حسیـنبنعلے در هر صبح؟ بَہ بَہ انگار عسل روے لبم مےریزند… صبحتونحسینی بیشتر »
دریافت کد رهگیری برای وام مسکن قسمت پنجم
18 مهر 1401
دریافت کد رهگیری برای وام مسکن قسمت پنجم تقریبا دیگه دستم راه افتاده بود و جز کسایی بودم که پیشکد رو سریع تحویل میدادن. اما من یه فرقی با بقیه داشتم اونم این بود که همیشه قشنگ چک میکردم که برای تایید نهایی و ویرایش زیاد معطل نشم. هرکدوم با بازریاب… بیشتر »
جذب ثروت با سوره تکاثر
18 مهر 1401
زمانی که سوره تکاثر رو برای مسابقهی استانی دبستان حفظ کردم. هیچ وقت فکرش رو نمیکردم یه روزی همین سوره باعث بشه خیلی راحت به یه چیز مداومت پیدا کنم و بخونمش. سورهای که باعث بشه روزیمون زیاد بشه. اگر میخوای ثروتمند بشی 👇👇👇👇 🔶️🔶️🔶️ هر کس “سوره… بیشتر »
تو تنها نیستی
18 مهر 1401
جایی خوندم یکی از تنهایی نوشته بود، یاد قدیمای خودم افتادم. اما الان میفهمم که من اون سالها اشتباه محض میکردم. تنهایی واقعا یه مسئله پیچیده و جداگانس. بذارید یه جوره دیگه براتون تعریف کنم. شما اگه رفتی بیرون و موقع برگشت زنگ خونتون رو زدی و یکی در رو… بیشتر »
زن، زندگی،آزادی شمارا نمیخواهم
17 مهر 1401
بعضی وقتا مجبوری مجبور باشی… نمیدونم چطور بگم منظورم اینه بعضی وقتا چاره ای جز مجبور بودن نداری. مجبوری یه کاری کنی. مجبوری جایی بری. مجبوری عادت کنی به همه چی و مجبوری غمگین باشی اما بگی که غمگین نیستی. بعضی وقتا انقدر گنگ میشدم که واقعا هیچ چیزی از… بیشتر »
اگر می خواهید کسی با خواسته تان مخالفت نکند این دعا را بخوانید
17 مهر 1401
بعضی وقتا آدم یه جاهایی میره که باید از مسئولی درخواستی داشته باشه. مثلا زمانی که برای اربعین همه رفته بودن سراغ پاسپورتهاشون و خیلی تایم نبود و همه استرس داشتن که ایا میتونن کارشون رو پیش ببرن یا نه. این زمان ها علاوه بر خواست خدا میتونیم با خوندن… بیشتر »
خاطرات کد رهگیری برای وام مسکن قسمت چهارم
17 مهر 1401
خاطرات کد رهگیری برای وام مسکن قسمت چهارم روزها با کد گرفتن و پیش نویس ارائه دادن میگذشت. اغلب با مدیرمون تو واتساپ در ارتباط بودیم و تو دفتر ۴تا دختر با هم بودیم. برای اینکه مراسم عقد مدیرمون نزدیک بود و همش درگیر خریداش بود. خیلی هم ذوق داشت و همش… بیشتر »
تو ۵سالگی به بچه چی یاد بدم؟
16 مهر 1401
این دورو زمونه خیلی سخته تربیت فرزند باید واقعا اول از خدا و بعد از اهل بیت مدد بگیریم. احادیث زیادی دربارهی تربیت فرزند هستش که امروز به یکیش برخوردم. اون هم زمانی که پسرک رو حین حرف با شهدا دیدم. کار همیشگیه اونه میره رو چهارپایه و اسم شهیدارو برای… بیشتر »
نون و ماست
15 مهر 1401
پریشب داشتم سفرهی شام رو آماده میکردم. دوتا خیار خورد کردم با یه کاسه ماست و بقیه شام و گذاشتم روی سفره. رفتم تا اشپزخونه تا قابلمه برنجرو بیارم و از کنار اوپن یهو چشمم خورد به دبه ماست سون و خیارا… یهو پریدم به سال گذشته، یهو انگار خسته و… بیشتر »
خاطرات کار و کد رهگیری برای وام مسکن قسمت دوم
15 مهر 1401
خاطرات کار و کد رهگیری برای وام مسکن قسمت دوم. سلام. اومدم تا قسمت دوم خاطرات کدرهگیری برای وام مسکن رو تعریف کنم. روزها از ساعت ۸ونیم بیدار میشدم اول صبحانه میخوردم. اون روزا تو رژیم سختی بودم چون تا ۱ماه قبلش به شدت ورزش بدنسازی و سی ایکس حرفهای کار… بیشتر »