معرفی کتاب شنود
08 آبان 1401
این 45 روز شبهاتی زیادی در فضای مجازی مطرح شد. با حمله تروریستی به حرم شاهچراغ جوی توی اینستاگرام به وجود آمد که نیروهای امنیتی چرا شخص داعشی را شناسایی نکردند و… تا جایی که در توانم بود جواب میدادم. اما امروز که درحال گشتن توی طاقچه بودم تا یک… بیشتر »
نظر دهید »
برای آرتین
06 آبان 1401
#برای_آرتین نمیدانم این دوشب خواب به چشمانت آمده یا نه. اصلا شاید خوابیدی و با کابوس تیر و تفنگ و جیغهای ممتد از خواب پریدی. میدانم درون آن قلب کوچکت چیزهایی نهفته است که حتی ما آدم بزرگها هم تاب و تحملش را نداریم چه برسد به تو که کودکی بی آزار… بیشتر »
توسل به امام جواد برای ازدواج
04 آبان 1401
برای امر ازدواج چه خوب است که از خدا یاری بطلبیم. ادم دوست دارد برای ادامهی زندگیاش شریکی هم کف خودش پیدا کند. دعاهایی در این مورد وجود دارد که از از ائمه برای ما به جا مانده است. من خودم به یاد دارم که در حرم امام رضا نماز جعفر طیار خواندم و در مسجد… بیشتر »
دمنوش نعنا
04 آبان 1401
یک دسته نعنا از زیر سبزیها به امید اینکه پسرک دمنوش بخورد، بیرون میکشم. از توی آشپزخانه با صدای بلندی که به گوشش برسد میگویم: نخوابییییی دارم برات دمنوش درست میکنم. چشمانش را باز میکند. با یک اخم کشدار بهم میفهماند که نمیخورد. پوفی میکشم و دست… بیشتر »
معرفی کتاب دعبل و زلفا
03 آبان 1401
کتاب دعبل و زلفا، روایت شاعری بهنام دعبل خزاعی ست که هجویات، عاشقانهها و شکوههایش از کوچه پس کوچههای بغداد گذر میکند و از قصر بنی عباس سر در میآورد. در سفرش به بغداد عاشق دختری زیبا بهنام زلفا میشود که به جرم رافضی بودن و کشته شدن پدرش، موصلی… بیشتر »
نتیجه زن زندگی آزادی غربیها. قسمت دوم
02 آبان 1401
سلام به دوستان عزیزم. ✋ اومدم با مبحث دوم از نتیجه زن ، زندگی، آزادی غربیها . این مبحث را با چگونگی جدا کردن فرد از واقعیت و وارد کردن آن به دنیای خیالی آغاز میکنم. هدف ام کی اولترا یا کنترل ذهن جداکردن فرد از واقعیت و وارد کردن آن به دنیاییست که… بیشتر »
پاییز با گل رز هلویی
02 آبان 1401
پاییز که میشود؛ نیمه دیگر احساسم از کالبدم بیرون میآید. هوا ابریست خورشید انگار آخرین نفسهایش را از لابه لای ساختمانهای بلند به پنجرهی وسط هال میکوبد. زور سرمای ریزی که از لایه پنجره عبور میکند و به نوک پایم میخورد آرامشم را دوچندان… بیشتر »
نماز فرزند برای والدین
02 آبان 1401
وقتی توی این دنیا زندگی میکنیم و مشغول خودمان هستیم. شاید کمتر دست نیاز به سوی دیگران و فرزندان خود دراز کنیم. ترجیح میدهیم از کسی کمکی نخواهیم تا یک وقت فرزندانمان به زحمت نیوفتند. قطعا همهی این احتیاط ها از روی علاقه و محبت ما نسبت به خانواده است.… بیشتر »
تنها گریه کن
01 آبان 1401
تا جایی که به خاطر دارم نزدیک یک سال و نیم بود که دستم به ورقههای نازک کتاب نخورده بود. خیلی مشتاق بودم که هرچه زودتر به خانه بروم و هدیه ی خواهرم را زودتر بخوانم. بسم الله گفتم و از مقدمه شروع کردم. از همان ابتدا گویی سمبادهای نَرم نرمَک روحم را… بیشتر »
خاطرات دفتر حقوقی قسمت نهم
30 مهر 1401
خب روز اول کاری زیاد سخت نبود و با چم و خم کار اشنا شدم. اون روز چون روز اول بودم فکر کنم ساعت ۲ مرخصم کردن. خب منم از خدام بود…چون میتونستم عصر یه چرخی بزنم و یه بادی به کلم بخوره… اون روز گذشت و فردا ساعت ۷بیدار شدم. صبحانه خوردم و رفتم… بیشتر »
کمپوت سیب
29 مهر 1401
چند روزیه بچهها و همسر سرماخوردن و من هم همش در حال سوپ پختن و شلغم و دمنوش اویشنم. انقدر سوپ درست کردم کلا از سوپ فراریم😄 صبحها براشون شیر و نشاسته برای نرم شدن گلوشون میدم با تخم مرغ عسلی و دمنوش.. استاد تخم مرع عسلیم😎 این وسط مسطا هم کمپوت اناناس… بیشتر »
سرباز کوچک امام
29 مهر 1401
اینبار من، پسر 13 سالهای بودم که در کوچه پس کوچههای شهرم اردستان به همراه پسر عمویم حجت، آتشها سوزاندم. بازیگوش بودم، اما کنار این همه سربه هواییها، چیزی بدجور ته دلم میجوشید. دبستان مصطفوی دور از هیاهوی انقلاب بود، اما من از هر فرصتی استفاده… بیشتر »
چشم روشنی
28 مهر 1401
سرم را به شیشه اتوبوس تکیه داده و چشمانم به جاده خیره مانده بود، دست بردم توی کیف و کتابم را برداشتم و شروع به خواندن کردم. خاطرات فاطمه و سید جواد آنقدر خواندنی بود، که مسیر راهِ کرج به قم، برایم مثل برق و باد گذشت. چشم روشنی روایت زندگی جانباز شیمیایی… بیشتر »
پاییز با طعم آش رشته
28 مهر 1401
نمیدونم چرا قبلا وقتی میخواستم آش رشته درست کنم اصلا به دلم نمینشست و کلا مواد از هم سوا بود. اما الان دو سری هست می پزم و عشق میکنم با پختنش و خوردن بچهها و به به و چه چه کردنشون. بیشتر که فکر میکنم میفهمم دلیلش رو. قبلا شاید از روی روزمرگی نهار و… بیشتر »
مینویسم برای زن،زندگی، آزادی
27 مهر 1401
1_معنی ابیات زیر را بنویسید . 👇 برای تو کوچه رقصیدن : « قلم را به دست میگیرم تا بنویسم از رقص مختلط دختران و پسران در جشنهای عروسی، از رقص و شعارهای بی ادبانهی آنها برای با حسن روحانی تا 1400 » برای ترسیدن به وقت بوسیدن : « باید بنویسم از بغل کردن… بیشتر »
تعریفت به درد عمت میخوره
26 مهر 1401
بهش میگم نذاشتی یه نماز درست و حسابی بخونم انقدر که با صدای بلند خاله زنک بازی دراوردی. میگه داشتم تعریفتو میکردما.. گفتم نیازی به تعریف کردنات ندارم. خدا هس بالا سرم خودش میبینه… یاد یه جمله از اقای ایمانی معلم اخلاقمون افتادم. میگفت اگر کسی… بیشتر »
معرفی کتاب احضاریه
26 مهر 1401
اولینباری بود که جلد کتابی اینطور مرا میخکوب خودش میکرد، جلد جالبی داشت، کتاب را یک براندازی کردم و سری به نشانه رضایت تکان دادم. احضاریه، کتابیست که در رفت و برگشت از حال به گذشته است، گاهی آنقدر نویسنده با قلم روان و دلنشینش از گذشته میگوید که حس… بیشتر »
خاطرات دفتر حقوقی قسمت هشتم
26 مهر 1401
خاطرات دفتر حقوقی قسمت هشتم سلام به همه اونایی که خاطراتم رو دنبال میکنن. خب رسیدیم به اونجایی که بهم پیام دادن که فردا روز دوشنبه ۲۳ابان ۱۴۰۰ برای یک روز آزمایشی برم دفتر. شب بود سریع رفتم از مانتو پریسا یه دست مانتو اداری خریدم. سورمه ای رنگ بود و… بیشتر »
ختم مجرب برای شفای مریض
25 مهر 1401
ختم مجرب امام جواد علیه السلام برای شفای مریض 👇👇👇👇 برای شفاء هر مریضی دو رکعت نماز حاجت خوانده و متوسل به حضرت جواد الائمه شوید سپس ۱۴۶ مرتبه بگوید : ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله چنانچه در ساعتی که منسوب به آن حضرت است خوانده شود بسیار مفید… بیشتر »
نترس من کنارتم
25 مهر 1401
تا حالا شده که با ترس هایت رو به رو شوی؟ چیزی که اصلا فکرش را هم نکنی و یکباره به سراغت بیاید و شوکه شوی. شاید آن لحظه فکر کنی همهی اینها خواب است اما هرچقدر که میگذرد بیشتر در آن باتلاق دست و پا میزنی. من همیشه نسبت به بعضی از موارد حساس بودم.… بیشتر »