طاقچه
21 شهریور 1401
یه دو هفته ای هست دوباره شروع کردم کتاب
خوندن،کتاب برای زینب و پدر عشق پسر و یه
رمان عاشقونه خوندم… البته نسخه الکترونیکی
از طریق طاقچه، هرچقدر کتاب بخونم باز تنها
کتابی که مجذوبم می کنه داستان
زندگی واقعیه… اینکه بفهمم اخرش چی میشه..
یا بشینم با شخصیت کتاب گریه کنم یا بخندم
برام لذت بخشه…
هنوزم کتاب چشم روشنی رو دست هیچ کتابی
که تا حالا خوندم نیومده…
میتونید برید داخل این صفحه و گزیدش رو
بخونید.
👇