۲۱ شهریور( پناه بی پناهان)
21 شهریور 1401
پارسال بود، دقیقا همین لحظه ها، همین شب..
من شدم دختر قوی ای که رو پای خودش وایساد
اره، سخت بود، سخت، پیر شدم اما دوسش
داشتم. میدونید چرا؟ چون قشنگ حس میکردم
خدا کنارم حضور داره، وقتی که دور بر ادم شلوغه
درگیر روزمره میشه و به این چیزا دقت نمیکنه…
اما اون زمان تنها داراییم خدا بود.. و دیدم که
چقدر پناه بی پناهاست..