دنیا زندونه
26 اسفند 1401
داشتم ظرفهارا مرتب میکردم که دیدم خانم کاپوچینو دستم را گرفت و کشید به سمت پنجره…
نور نارنجی روی دستانش نشست و حدقهی چشمانش غروب خورشید را قاب گرفت.
لامتاکام حرفی نزد اما من از وجودش خواندم که میگفت:
“دل به این دنیا نبند…
دنیا یه زندون خوش رنگ و لعابه”
🧡ߊ߬ܟܿܝࡅ࡙ࡍ߭ ܫ̇ܝࡐܢ̣ߺ ܥܼܩܫܘ ۱۴۰۱
۲۶ اسـ؋ـنـב ۱۴۰۱