خاطرات نیلز قسمت نهم
روزها مشغول بودیم. کلا توی مغازه از یک هفته قبل هر مناسبت تدارکات اون روز رو میدیدن تا مغازه شلوغ شد مشکلی پیش نیاد. وقتی فهمیدم روز مادر نزدیکه تصمیم گرفتم یه کاری بکنم. خیلی فکر کردم. از طرفی هم خب همش سرکار بودم نمیشد کاری نکرد.
از چند روز قبل به مادرم گفتم که میخوام روز مادر دعوتت کنم نیلز و تنهایی با هم وقت بگذرونیم. روز شنبه بود. یادش بخیر. البته از صبح روز بدی رو شروع کرده بودم و خیلی دلشکسته بودم. ساعت ۲ونیم مادرم میخواست بیاد. البته چون تنها باید میومد خودم براش اسنپ گرفتم. قبل اینکه برسه. شماره گلفروشی نزدیک میلز رو که مشتریمون بود از سیستم دراوردم و تماس گرفتم و گفتم یک سبد گل قشنگ برای مادرم درست کنه نیم ساعت دیگه میام تحویل میگیرم. خلاصه اجازه گرفتم و سریع تا گلفروشی دویدم و گل رو به قیمت ۲۵۰ تومن خریدم😅 اون روز گل گرون شده بود. خلاصه برگشتم مغازه و گل رو توی قفسه گذاشتم. ۲تا از پرفروش ترین پیتزا رو سفارش دادم و پولشم حساب کردم و مامانم اومد. رفتم استقبالش و روی یک میزی توی سالن نشست. بعدش برگشتم مغازه و دست گل و براش بردم و سورپرایزش کردم. توقع نداشت و خیلی خوشحال شد. ازش برای همهی زحماتی که برام کشیده بود تشکر کردم. ایام فاطمیه که منزل مادرم روضه خوندم بهم مبلغی برای تبرک داده بود. اون پول برام خیلی عزیز بود و اصلا خرجش نکردم تا برکت زندگیم باشه.
اون روز به مادرم گفتم اون پول برام خیلی با ارزشه و نصف اون مبلغ رو به مادرم هدیه دادم. اول قبول نکرد اما گفتم چون برام عزیزی باید بگیری. تو این فاصله پیتزا هم پخت و رفتم اوردم و یک دل سیر پیتزا خوردیم. البته مقداری ازش موند و دادم برد 🤣 البته این یه چیز طبیعیه تو فستفودی ها. اون روز همکارام انقدر ازم تعریف کردن و از کارم خوششون ا مده بود که خدا میدونه.
روز خیلی پرفراز و نشیبی بود. مغازه از عصر انقدر شلوغ شد که من از ۸تا ۱شب سرپا بودم و فقط کار میگردم با همکارام. شب شلوغ و خوبی بود. من و دوتا همکار خانمم کنار کانتر میایستادیم و خوشحالی مردم رو میدیدیم. اون لحظه هر سه تامون دلمون میخوایت ما هم کنار عزیزامون باشیم اما امکانش نبود.
اخر شب که مشغول بستن صندوق بودم مهندس رفت از توی ماشینش چند تا پاکت آورد. یکی رو داد به من و دوتای دیگه رو داد به همکارام و گفت روز زن مبارک. خیلی خوشحال شدیم همه این اولین هدیه بود که میگرفتیم و خیلی ذوق داشتیم. تو پاکت هم ۱۰۰ تومن بود. خستگیمون در رفت قشنگ. تا برسیم خونه ساعت ۲ شد. یعنی کلا ۵ساعت تو خونه بودیم که اونم خواب بودیم فرصت کار دیگه ای نبود.
از این شبها خیلی تو نیلز زیاد داشتیم. کلا بعضی وقتا که سرمون شلوغ بود و خیلی کار میکردیم مهندس به همه انعام میداد. انعام از ۵۰ هزارتومن کمتر نبود. به همه هم میداد از پیک بگیر تا اشپزای انبار و ظرف شور.
یادش بخیر یه لحظه رفتم تو اون دوران…
راستی روز مادر چون مامانم رو تنها دعوت کرده بودم بابام ناراحت شده بود😅 حالا بعدا درباره این هم حرف میزنم…
ادامه داره…
این یکی از همون پیتزاهاس که سفارش دادم.
اسمش شف بود. استیک و ژامبون😅😍 انقدر هوس کردم که نگو🤣 چقدر سر این ریختن سس ها روی پیتزا با برشکار بحث میکردم من خیلی حساس بودم🤣 روی پیتزا سس سیر میزدن..