گذشته تلخ
25 بهمن 1401
امروز چیزی پیش اومد که برگشتم به روزهای خیلی بدی… قلبم یک لحظه پر شد از دردای زیاد…
نمیدونم چطوری اون کسی که نالهی من رو درآورد توقع بی جا داشت…
یک لحظه یاد همه صبوری ها افتا م و بغض گلومو چنگ زد…
نمیخوام یک لحظه همبهش فکر کنم.
نشستم موزیکهامو پاک کردم. موزیکایی که فقط باهاش اشک ریختم و ….
یک لحظه که هر پوشه رو پاک کردم، داشتم دق میکردم. فشاری که بهم وارد شد منو برو به اون روزهای سختی که تحمل کردم…
لعنت به اون کسی که دوباره منو برد به این حال و هوا…
خدایا جز تو پناهی ندارم.
شکرت که هستی
این عکس هم بمونه برای یادگار. تا یادم نره روزای سخت فقط من بودم و خدا و یه گوشی با کلی موزیک…