در محضر زیارت عاشورا قسمت سوم
#مِنبَر_برای_مِمبِر
موضوع محرم
در محضر زیارت عاشورا
قسمت سوم
مقام ۱۱: مقام رجعت
رجعت، از مقامات بلند است و هر کسی به این جایگاه نمیرسد. کسی که میخواهد همراه امام زمان(عج) باشد، باید شرایطی را رعایت کند: پاک باشد، دعای عهد بخواند و با عمل به وظیفهاش، به مرتبهای برسد. گفتهاند حضرت سلمان و اصحاب کهف از کسانیاند که با امام زمان(عج) رجعت خواهند کرد.
مقام رجعت در زیارت عاشورا
در زیارت عاشورا میخوانیم: «اللهم ارزقنی شفاعت الحسین یوم الورود وثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین»؛ این دعا در حقیقت طلب مقام شفاعت و همنشینی با اصحاب حسین(ع) در هنگام رجعت است.
مقام ایثار
ایثار به آسانی به کسی داده نمیشود. ما در زیارت عاشورا، گرانبهاترین عزیزانمان را فدای امام حسین(ع) میکنیم: «بأبی أنت و أمی یا حسین»، پدر و مادرم به فدایت ای حسین!
مقام اکرام
کریم بودن جایگاه بالایی دارد. هر کسی کریم نیست. امام حسن(ع) کریمترین اهل بیت بودند؛ روزانه وقت ظهر آتشی میافروختند تا دودش بالا برود و فقرا بفهمند آنجا غذا هست.
مقام قرب الی الله
نزدیکی به خداوند بلندمرتبهترین هدف است: «انی اتقرب الی الله».
مقام معرفت
شناخت و معرفت اهل بیت(ع) یکی از بزرگترین نعمات است: «اکرمنی به معرفتکم و معرفه اولیائکم». این معرفت باید نسبت به دوستداران اهل بیت هم باشد.
مقام ثبات قدم و عدم تزلزل
در زیارت عاشورا آمده است: «ان یثبت لی عندکم قدم صدق».
داشتن ثبات قدم، بسیار مهم است. زُبیر ثبات قدم نداشت؛ مثال میزنم، مثل کنکور که نمره را به پاسخ نهایی میدهند نه راهحل؛ اگر تا آخر مسیر را اشتباه بروی، زحمتت هدر میرود. برخی فقط تعدادی از امامان را قبول دارند؛ این کافی نیست: «مات میتة جاهلیة»، کسی که امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی میمیرد.
مقام شایستگی درود و صلوات الهی
این خواسته در زیارت عاشورا آمده است و محدود به زمان یا مکان خاصی نیست: «ما بقیت و بقی اللیل و النهار». از خدا میخواهیم این دعا همیشه همراه ما باشد: «ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم».
شخصیتهایی که بعد از وفات اثرگذارند
آیتالله بهجت در زمان حیات، اهل کرامت و مستجاب الدعوه بودند و حالا بعد از وفاتشان، دستشان بازتر است. شهدا هم بعد از شهادتشان حضور دارند؛ بسیاری جوانان با مطالعه کتاب شهدا بهویژه ابراهیم هادی، متحول شدهاند.
داستانی از اثرگذاری اهل بیت بعد از شهادت
از کسی شنیدم در یونان زندگی میکرد. مرد ایرانی آنجا نه دین داشت نه دیانت، با زنی یونانی ازدواج کرده بود. کارش کشتیرانی بود، و روزی گم میشود. زن، نگران، یادش میافتد شوهرش هر وقت مشکلی داشت با عکسی در اتاقش حرف میزد. زن هم میرود و با همان عکس گفتگو میکند و مشکلش حل میشود. بعد هم خواب همان تصویر را میبیند؛ آن عکس، تمثال حضرت ابوالفضل(ع) بوده است. اهل بیت حتی پس از وفات، اثرگذار هستند.
مقام لعن و برائت
یکی از مقامات مهم، مقام لعن و برائت است که بسیار مهم و حتی حاشیهدارست. چه کسانی باید لعن شوند؟ خداوند دشمنانش را لعن کرده، پس دشمن خدا باید دشمن ما هم باشد. در قرآن کریم ۴۱ بار لعن آمده اما کلمه سب یا «فحش دادن» فقط یک بار آمده و همان هم نهی شده است؛ اگر به کسانی که خدا را نمیپرستند فحش بدهی، آنها هم به خدا فحش میدهند، پس خداوند آن را نهی فرموده است.
در قرآن چه کسانی لعن میکنند و چه کسانی لعن میشوند؟
در قرآن، خداوند، فرشتگان (ملائکه)، همه مردم، پنج تن از پیامبران بزرگ (حضرت داوود و حضرت عیسی)، ندا دهنده روز قیامت، شاهدان دروغین درباره زنا، و حتی خود امتهای کافر، برخی افراد را لعن میکنند؛ چرا که در روز قیامت همه چیز آشکار میشود و خودشان نیز به گناه و ظلم خود اعتراف میکنند.
این افراد به سه گروه تقسیم میشوند:
گروه اول👇
1. کفار و مشرکین که به اشکال مختلف خداوند آنها را لعن نموده است.
2. گروهی از نصارا (مسیحیان) که برای مباهله با پیامبر آمدند.
3. اصحاب سبت و جمعی از قوم بنیاسرائیل که فرمان خدا را نادیده گرفتند و شنبه ماهی گرفتند.
همچنین اهل کتاب که حقانیت پیامبر را دیده و ایمان نیاوردند، یهودیان بهخاطر پیمانشکنی و فرعون.
بحث امروز را همینجا متوقف میکنم؛ انشاءالله ادامه مباحث در روزهای آینده تقدیم میشود.
هدیه به پیشگاه مقدس و نورانی امام زمان صلوات
✍️ سیده مهتا میراحمدی
☕ @Miss_Cappuccino ☕✨✍️
در محضر زیارت عاشورا قسمت دوم
#مِنبَر_برای_مِمبِر
موضوع محرم
در محضر زیارت عاشورا
قسمت دوم
مقام دوم زیارت عاشورا
مقام “وجاهت” نام دارد؛ یعنی نزد خدا آبرومند و وجههدار میشویم. دعای زیارت این است:
«اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیهالسلام دنیا والاخره»
در این مقام، از خدا میخواهیم با واسطه امام حسین (ع)، نزد او جایگاه و آبرویی بلند پیدا کنیم و از برکات و رحمت الهی بهرهمند شویم. این مقام یعنی از خدا بخواهیم که توفیق توسل و اتصال به امام حسین را هم در دنیا و هم در آخرت نصیبمان کند تا صاحب مقام و آبرو در پیشگاه او باشیم.
مقام سوم: معیت و همراهی با معصوم
در دعا میگوییم:
«ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره مع امام منصور»
در این مقام، از خدا میخواهیم که با معصوم گره بخوریم و همسفر و همراه با او شویم.
مقام چهارم: حیات طیبه
دعای آن:
«اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد»
یعنی خدایا زندگی و حیات ما را شبیه به زندگی محمد (ص) و خاندان پاکش قرار بده.
مقام پنجم: رسیدن به مقام محمود
در دعا میخوانیم:
«ان یبلغنی المقام المحمود»
در قرآن، خداوند به پیامبر میفرماید: «ای پیامبر! شبزندهداری کن تا به مقام محمود برسی.»
مفسرین مقام محمود را مقام شفاعت دانستهاند؛ اما هر کسی شایسته شفاعت نیست. حتی برخی کسانی که اگر پیامبر هم برایشان شفاعت کند، خداوند قبول نمیکند!
عجیب است؛ برادران یوسف قصد قتل پیامبر برادرشان را داشتند، او را به چاه انداختند اما با شفاعت پدرشان (حضرت یعقوب) بخشیده شدند. اما برخی هستند که خدا شفاعت اهلبیت را دربارهشان نمیپذیرد!
یک مقام بالاتر از شفاعت شدن هم داریم؛ و آن “شفاعت کردن” است؛ که در زیارت عاشورا، این مقام را نیز از خدا طلب میکنیم.
مقام هفتم: مشارکت در مصیبت ولی معصوم
«لقد عظمت الرزیه»
اینجا میگوییم ما هم در این مصیبت شریک هستیم؛ اصل داستان زیارت عاشورا یعنی یکی شدن و همدردی. قرار است به آن شجره حیات متصل شویم.
در پایان زیارت میگوییم:
«الحمدلله علی عظیم رزیّتی»
خدایا شکر به خاطر این مصیبت…
در این مقام، مصیبت را مال خود میدانیم.
مقام هشتم: مقام برائت
برائت جستن از برخی افراد و جریانات. لعن و برائت، بخشی پررنگ از زیارت عاشورا است: ابتدا صد لعنت میفرستیم و سپس به صد سلام میرسیم.
مقام نهم: مقام سلم
یعنی دوستی هم با اهلبیت و هم با دوستان اهلبیت.
«انی سلم لمن سالمکم»
بعضی فقط خود اهلبیت را دوست دارند اما با دوستداران اهلبیت کاری ندارند؛ این کافی نیست.
مقام دهم: مقام جنگیدن برای حق
مگر هر کسی میتواند مبارزه کند؟ مگر همه میتوانند به سوریه بروند و مدافع حرم شوند؟ این مقام را به هر کسی نمیدهند.
گفتید مقام معیت با اهلبیت خوب است؛ اما معیت با یکی از اهلبیت ویژگی دیگری دارد. همه پیغمبران آرزو داشتند در رکابش باشند. آن شخص، امام زمان (عج) است.
امام صادق فرمود: «اگر دوران شما را درک میکردم، خدمتگزار شما میشدم.»
امیرالمؤمنین (ع) بالای منبر گریه کردند. پرسیدند: چرا؟ فرمودند: «شوق لرؤیتک.»
نکتهای مهم:
اصل برائت، بعد از ظهور محقق میشود؛ چون مردم پیش از ظهور شناخت ندارند. بعد از ظهور، تازه حرارت و ناراحتی در دلها پدید میآید وقتی اسم برخی افراد برده میشود.
فرض کنید یک نفر در جنگلی دورافتاده، مثل آمازون رشد کند و کسی فقط به او آب و غذا بدهد اما حقیقت شهر و آسایش را از او پنهان کند. طبیعی است که او به آن فرد اعتماد کند، ولی اگر بفهمد دنیای وسیعتر و بهتری هم وجود داشته و آن فرد همه چیز را از او دریغ کرده، حقیقت را درمییابد.
درک ما از دنیای پس از ظهور بسیار اندک است. در آن زمان، هیچکس بیمار نمیشود.
اینها قرار بود از همان زمان رسول خدا (ص) شروع شود؛ پس از پیامبر، امام حسین و بعد امام صادق پرچمدار شدند اما ماجرا گم شد در تاریخ. اگر اهلبیت کنار گذاشته نمیشدند، همهمان تحت تربیت آنان بودیم.
تازه بعد ظهور خواهیم فهمید چه بر سرمان آمد.
فعلاً بحث را اینجا تمام میکنم؛ انشاءالله ادامهاش باشد فردا.
خدایا
ما را به آبروی حسین علیهالسلام نزد خود عزیز کن.
خدایا
در دنیا و آخرت، همراه اهلبیت باشیم.
زندگی و مرگ ما را شبیه محمد و آلمحمد قرار بده.
✍️ سیده مهتا میراحمدی
☕ @Miss_Cappuccino ☕✨✍️
در محضر زیارت عاشورا

#مِنبَر_برای_مِمبِر
موضوع: محرم
در محضر زیارت عاشورا
در ایام شهادت امام حسین علیهالسلام قرار است دربارهی زیارت عاشورا یا زیارت وارث صحبت کنم. همین ابتدای سخن باید عرض کنم که در این دو زیارت، پاسخ به جریان ستمگر و حاکمِ ظالم زمان بررسی میشود.
در قرآن، آیهی ۶۰ سورهی اسرا، خداوند میفرماید:
«وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ ۚ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ ۚ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا»
در این آیه، خداوند خطاب به پیامبر میفرماید: ما به همهی مردم احاطه داریم، و آن رؤیایی که به تو نشان دادیم، و آن شجرهی ملعونه، وسیلهی آزمایشی برای مردم است. آنها را میترسانیم، اما برایشان سودی ندارد؛ زیرا هر چه بیشتر آزمایش میشوند، طغیانشان افزون میشود.
این آیه دربارهی خوابی بود که رسول خدا دیدند. برخی مفسران گفتهاند که بعد از دیدن این خواب، دیگر پیامبر را خندان ندیدند. پیامبر همیشه چهرهای خندان و گشادهرو داشت؛ اما بعد از آن رؤیا، دیگر مانند قبل نبود و مردم نیز این تغییر را دریافتند.
حال این خواب چه بود؟
پیامبر در خواب دیدند که بوزینهها و خوکها از منبرشان بالا و پایین میروند. این آیه پس از آن رؤیا و ناراحتی پیامبر نازل شد. «شجرهی ملعونه» به قدرت میرسد، اما باقی نمیماند. برخی مفسران «ألف شهر» سوره قدر را نیز مرتبط با همین شجرهی ملعونه دانستهاند.
در تفسیر آمده است که مصداق شجرهی ملعونه، بنیامیه هستند؛ کسانی که به طغیان بزرگی دست زدند و هرگز هدایت نشدند؛ حتی اگر خداوند مستقیم با آنان سخن میگفت، باز هم هدایتپذیر نبودند.
در زمان خلفای پیشین، اگرچه فسق و فجور وجود داشت، اما علنی نبود. اما بنیامیه، فسق و فجور را علناً انجام میدادند؛ تا جایی که روی منبر پیامبر، شراب مینوشیدند!
آنقدر گستاخ و بیشرم بودند که لعن بر امیرالمؤمنین علیهالسلام را قانونی میدانستند و این لعن در بیش از ۷۰ هزار منبر انجام میشد. روزی یکی از آنها بعد از نماز فراموش کرد امیرالمؤمنین را لعن کند، برای جبران، مبلغی داد تا مسجدی ساخته شود!
در زیارت وارث، ما در حقیقت نقطهی مقابل این شجرهی ملعونه را معرفی میکنیم: شجرهی طیبهای که از حضرت آدم تا امامان معصوم علیهمالسلام ادامه دارد. در زیارت وارث، بیشتر با مقامات امام حسین علیهالسلام آشنا میشویم، اما زیارت عاشورا جنسش متفاوت است… عجیب است… تپنده است…
نوهی علامه امینی، پدر مرحومش را در خواب دید که امیرالمؤمنین کنار حوض کوثر ایستاده و با دستانشان به پدرش آب میدهند، در حالی که به دیگران با لیوان یا ظرف آب میدادند. وقتی نوه پرسید: «بهخاطر تألیف الغدیر است که با دستان خود آب میدهید؟» حضرت فرمودند: «الغدیر بحث خودش را دارد. اما دلیل اینکه با دستم به پدرت آب میدهم، این است که او در دوران حیاتش بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت.»
زیارت عاشورا یک سلوک است؛ سفری معنوی. این زیارت دستت را میگیرد و تا خود امام حسین علیهالسلام میبرد. زیارت عاشورا تنها یک دعا نیست؛ یک سبک زندگی است، یک نقشهی راه برای پیوستن به شجرهی طیبه و دوری از شجرهی ملعونه.
با زیارت عاشورا یاد میگیریم چگونه به «درخت حیات» متصل شویم. و این درخت حیات، همان اهلبیت علیهمالسلام هستند.
در زیارت عاشورا، دعا زیاد داریم. بارها و بارها میگوییم «اللهم…». هجده دعای مهم در متن این زیارت آمده که هر یک نشان از یک مقام معنوی دارند. اینها دعاهای مادی نیستند؛ همه معنویاند، و هر دعا، راهی است بهسوی مقامی والا.
برای همین میگویم که زیارت عاشورا دستت را میگیرد و تا بلندترین قلّهها میبرد. این ۱۸ مقام را انشاءالله هر روز یکی دو موردش را برایتان میگویم.
اولین مقام: مقام خونخواهی امام حسین علیهالسلام.
اگر امروز برای مختار ثقفی ارزش قائلیم، بهخاطر همین روحیهی خونخواهی اوست. در زیارت عاشورا، خونخواهی سیدالشهدا، یک جهانبینی مقدس است که تنها با معرفت و درک عمیق ایمانی حاصل میشود. در دعای ندبه نیز میخوانیم که منتقم خون امام حسین علیهالسلام، کسی نیست جز امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف.
بحث روز اول را در همینجا به پایان میرسانم؛ انشاءالله روز بعد ادامهی آن را تقدیم خواهم کرد.
خدایا فرج امام زمان را نزدیک بگردان.
شر دشمنان اسلام و شیعه را به خودشان بازگردان.
✍️سیده مهتا میراحمدی
☕ @Miss_Cappuccino ☕✨✍️
کوچهها نفس شهدا را نفس میکشند.

این روزها که از خانه بیرون میزنم، هوای کوچهها دیگر هوای هر روز نیست. انگار عطر غریبی در باد پیچیده… عطر دلتنگی، عطر خون گرم شهدا؛ کوچهها نفس شهدا را نفس میکشند.
امروز به امامزاده محمد رفته بودم. هنوز دل از سنگفرشهایش نکنده بودیم که ناگهان زمزمههای جمعیت، صدای شیون و صلوات پیچید در حیاط. تابوتی در میان موج آدمها بر دوش گرفته شد؛ هنوز یک شهید دفن نشده بود که تابوت دیگری آمد و بعد دیگری…
هر بار، جماعتی گرد تابوت، با همان چشمان اشکآلود، غرق در بغض و دعا.
من خیره ماندم به صورت مادر شهیدی که از ته نگاهش، کوهی از صبر و زخم میجوشید. راه امامزاده، این روزها راه خانه شهدا شده؛ هر بار که قدم میزنی، انگار به دل تاریخ پا گذاشتهای، به روزهایی که هنوز عشق و غیرت، در دل مردمان این سرزمین زنده است.
اینروزها کوچهها، بوی شهدا را بیشتر از هر عطری در خودشان دارند.
هر کوچه و هر دیوارش انگار گواهیست بر حضور بیصدای همین مردان بیادعا… انگار کوچهها دلشان برای شهدا تنگ شده و زمین، زیر قدمهاشان دوباره زنده شده است.
این روزها، قلب شهر با طنین نام شهدا میتپه…
و ما هر بار که صدای صلوات و وداع را میشنویم، دلمان از غربت و غرور، یکی میشود با بغض مادران #شهید…
📸 ✍️سیده مهتا میراحمدی
نذریِ عشق
دیروز خونه رو سیاهپوش محرم کردم، انگار قلبم هم لباس عزا پوشید. یه پرچم زدم سر درِ آشپزخونه، که بشه یادآور نیتی که توی دلمه… از دیروز، هر چی پختم و میپزم، نذر امام_حسین و یاراشه.
هر بوی غذا، برام بوی کربلا میده. هر قلقل قابلمه، انگار داره روضه میخونه. حتی یه لقمه ساده هم، وقتی با یاد حضرت پخته بشه، میشه نذریِ عشق…
تا آخر صفر، این خونه فقط یه خونه نیست؛ شده حسینیهای که درش همیشه رو به آسمونه.
✍️سیده مهتا میراحمدی
☕ @Miss_Cappuccino ☕✨✍️

ای پدرِ بی بازگشت شب تولد

شب بود… شبی که قرار بود لبخند یه نوزاد، یه خونه رو غرق شادی کنه.
شب بود و چشمهای مادری که منتظر بود پدر، با یه دنیا عشق، اولین نگاهش رو به دخترش هدیه کنه.
اما خدا… خدا تو همون شب، یه فرشته رو به زمین فرستاد و یه فرشته دیگه رو با خودش برد…
رمضانعلی چوبداری… مردی از جنس ایمان، مردی که قرار بود پدر باشه، اما نشد.
نشد که حتی یه بار صدای گریهی دخترش رو بشنوه، نشد که دستای کوچولوش رو تو دستاش بگیره.
حسرتِ اون شب، مثل یه سایه، تا ابد رو دلِ اون خونه سنگینی میکنه.
چه تلخه… چه تلخه که درست وقتی دختر به دنیا اومد، پدر پر کشید و رفت… رفت که دیگه هیچوقت نتونه لبخندهای دخترش رو ببینه.
و حالا… حالا هر وقت دختر بزرگ میشه و به آسمون نگاه میکنه،
میدونه یه پدری داره که مثل یه ستاره، تو شبهای زندگیش میدرخشه.
امشب… امشب همه دلها برای اون نوزاد میتپه که چشم به راه دستای گرم پدر بود.
برای مادری که اشکهاش لالایی شده و غربت، همدم شبهاش…
شهادت، اوج عشقه… اما داغِ تو، رمضانعلی، تا ابد رو دلمون میمونه.
ای پدر بیبازگشتِ شب تولد… 💔
یادت تا همیشه زنده است.
✍️سیده مهتا میراحمدی
جنگ رفت؛ بابا نیامد
شاید همهچیز مثل قصه باشد؛ نه کسی آمده، نه کسی رفته. نه معلوم است کدام پنجره باز بود، که گلوله آمد و دلی را برد. ولی تو، کنار چراغ خانه،
کنار آغوش گرم مادر، تنهاتر از همیشه ایستادهای و سعی میکنی دنیای بعد از جنگ را بفهمی.
اما قصه بابا را کسی برایت کامل تعریف نکرده.
بابا… که امشب در قاب عکسش پنهان شده، اما هنوز نگاهش روشنی دارد.
چشمانت را ببند، برو کنارش
بپرس: «بابا، تو چرا رفتی؟
تو چرا جنگیدی؟»
شاید پاسخش را همان شب داده بود
همان شبی که بند کفشهایش را سفت میبست و میگفت:"دشمن باید دور بماند چراغ این خانه باید روشن بماند تو باید کودک باشی، نفس بکشی، نفس بکشم.”
حالا، میان این سکوت میفهمی که او خودش خبر داشت، و رفت تا تو همیشه
زنده بمانی، و زندگی، در جریان بماند…
✍️ سیده مهتا میراحمدی

در مسیر آرزو
«امروز، روزی است که رؤیای من به حقیقت پیوسته است! سالها با عشق و اشتیاق برای نوشتن این کتاب تلاش کردم، و حالا، اینجا ایستادهام، در لحظهای که همیشه آرزویش را داشتم. هیچچیز زیباتر از این نیست که بتوانم روایتگر رشادتها و فداکاریهای شهدا باشم؛ انسانهایی که چراغ راه بودند، و مسیر تاریخ را با خون خود روشن کردند.
این کتاب حاصل شبهای طولانیِ فکر و قلم زدن، لحظههای نابِ تحقیق و روایت است. هر صفحهی آن پر از خاطراتی است که نباید فراموش شوند. امروز، با افتخار این اثر را تقدیم میکنم به روح بلند شهدای روستای اورازان، و به همهی کسانی که دلشان برای حقیقت میتپد.
از همهی شما که در این مسیر همراه من بودید، سپاسگزارم. این کتاب فقط یک نوشته نیست، بلکه پلی است میان نسلها، یادآور حقیقتی که هیچوقت نباید از ذهنها محو شود.»
✍️ سیده مهتا میراحمدی (خانم کاپوچینو)
📢 خبر ویژه! 📢
با افتخار اعلام میکنیم که امشب، در شبکه البرز برنامهای ویژه به مناسبت رونمایی از کتاب «از معراج شهدا تا اورازان» برگزار خواهد شد.
⏰ زمان: دوشنبه ۲۶ خردادماه ساعت ۲۱:۰۰
(۹ شب)
📺 شبکه البرز، برنامهی ارسی
این کتاب حاصل سالها تحقیق و تلاش در حوزهی فرهنگی و شهدایی است، و در این برنامه دربارهی مسیر پژوهش، گردآوری وصیتنامهها و داستانهای ماندگار شهدا صحبت خواهیم کرد.
با حضور: سید ابوالقاسم میراحمدی
سیده مهتا میراحمدی
📡 دعوت میکنیم همراه ما باشید و در این لحظهی ارزشمند سهیم شوید!

29جرعه از زندگی
۲۹ سالگیم رسید…
نه یه عدد معمولی،
که یه فنجون کاپوچینوی گرم توی یه شب آرامه؛
پر از خاطره، پر از یاد، پر از رویاهایی که هنوز توی دلم جوش میزنن.
تو این مسیر، هر پیچ و خمی یه طعم جدید داشت؛
شیرین، تلخ، گاهی گس…
ولی من هنوز ایستادم،
با لبخندی که از دل میاد و دلی که هنوز بلده رؤیا ببافه.
من «خانمکاپوچینو»ام،
و امروز، خودم رو با تمام بالا و پایینهام جشن میگیرم.
تولدم مبارک!

چرا حرم همه اهل بیت قم است؟
#مِنبَر_برای_مِمبِر
✨️ موضوع: ولادت #حضرت_معصومه (س)
حضرت معصومه (سلام الله علیها) شخصیتی والا بودند که هم از نظر فردی به مقامات بالایی از توحید و ولایت دست یافته بودند. چنانکه در زیارتنامهشان اشاره شده، ایشان دارای “شأنی از شئون” اهل بیت (علیهم السلام) نزد خداوند هستند. حضرت معصومه (س) هم به مقامات توحیدی والایی رسیده بودند و هم از لحاظ اجتماعی و تاریخی، تأثیر بسزایی در تاریخ شیعه ایفا نمودند. ایشان در واقع، مکمل تلاشها و فعالیتهای امام رضا (علیه السلام) بودند.
اساساً در فرهنگ اهل بیت (ع)، ارزش و جایگاه هر فرد در نزد خدا، بستگی به میزان معرفت او نسبت به امام و معصوم زمان خود دارد و اینکه چقدر در یاری رساندن به امام زمان خویش، اهداف و رسالتهای او کوشا بوده است. همانطور که میدانید، اهداف هر یک از ائمه (ع) در زمان خود، متناسب با شرایط، متفاوت بوده است. امیرالمؤمنین (ع) بر حسب مقتضیات زمان، وظایفی داشتند، امام حسین (ع) وظایفی دیگر و امام حسن (ع) نیز وظایفی خاص خود. گاه وظیفه، جنگ بود و گاه صلح، گاه هجرت و گاه نشر علم. اصحاب و یاران نزدیک هر معصوم (ع) در زمان ایشان، باید وظیفه خود را در قبال امام درک کرده و در انجام آن یاریرسان باشند. اگر اصحاب امام حسن (ع) در زمان امام حسین (ع)، به جای صلح، همانند یاران امام حسین (ع) عمل میکردند، همه چیز به خطا میرفت. البته، مواردی هم وجود داشت که افرادی به امام حسن (ع) میگفتند چرا نمیجنگی! یا برعکس، اگر اصحاب امام حسین (ع) در زمان جنگ، کاری را که اصحاب امام حسن (ع) انجام داده بودند، تکرار میکردند و به امام حسین (ع) توصیه به صلح میکردند، چه پیش میآمد؟ متأسفانه، برخی همین اشتباه را مرتکب شدند و گفتند چرا نمیجنگید! کاملاً روشن است که این رویکرد نادرست بود. اگر اصحاب امام رضا (ع) که وظیفهشان کمک در مسئله هجرت بود، کار دیگری انجام میدادند، مرتکب خطا میشدند. یکی از وظایف محوری امام رضا (ع) در زمان خود، هجرت به ایران بود. بسیاری بودند که اعتراض کردند و گفتند چرا ولیعهدی مأمون را پذیرفتید و میخواهید به ایران بیایید! آنها درک نمیکردند که هدف امام (ع) از این هجرت، تبدیل ایران به پایگاهی برای تشیع است. امام رضا (ع) آینده را میدید، اما برخی در آن زمان از ایشان روی گرداندند و ایشان را تنها گذاشتند.
پس از هجرت امام رضا (ع) به ایران، امامزادگان بسیاری نیز به ایران آمدند، به ویژه دو کاروان بزرگ. یکی کاروان حضرت معصومه (س) بود که با جمعی از بنیهاشم، امامزادگان و فرزندان موسی بن جعفر (ع)، از سمت غرب (کرمانشاه و همدان) به ایران آمدند. در ساوه، حضرت معصومه (س) بیمار شدند و به قم منتقل گشتند و پس از هفده روز، به لقاءالله پیوستند. کاروان دوم، کاروان احمد بن موسی (شاهچراغ) بود که از جنوب (بصره) وارد ایران شدند و در شیراز با حکومت وقت درگیر شدند. بسیاری از آنها به شهادت رسیدند و بقیه در سراسر ایران پراکنده شدند. این امامزادگان، هر کدام به چراغی برای گسترش تشیع تبدیل شدند. حدود هفت هزار امامزاده در ایران شناخته شدهاند که در رأس آنها، وجود مقدس حضرت معصومه (س) قرار دارد. ایشان در بین فرزندان موسی بن جعفر (ع)، بعد از امام رضا (ع)، شخصیتی ممتاز بودند. پس از وفات ایشان، قم به پایگاه معارف و علوم اهل بیت (ع) تبدیل شد. حضرت معصومه (س) پیش از امام رضا (ع) رحلت کردند. هر جایی پایگاه شیعه نمیشود و هر جایی اولیای خدا، مراجع و بزرگان تربیت نمیشوند؛ مانند نجف، مشهد و قم.
درباره حضرت معصومه (س) در روایات، مطالب زیادی گفته نشده است، اما همان روایات اندک نیز فوقالعاده هستند.
روایت شده است که جمعی از اهالی شهر ری به خدمت امام صادق (ع) رسیدند. امام (ع) سه مرتبه به آنها خیر مقدم گفت و فرمود: “إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّى فَاطِمَةَ فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ". (خدا حرمی دارد و آن مکه است، رسول خدا حرمی دارد و آن مدینه است، امیرالمؤمنین حرمی دارد و آن کوفه است و ما اهل بیت حرمی داریم که آن قم است و به زودی زنی از فرزندان من در قم دفن میشود که اسمش فاطمه معصومه است و هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب میشود.)
چرا حرم همه اهل بیت (ع) قم است؟ حضرت معصومه (س) چه خصوصیتی دارد که چنین جایگاهی دارد؟ شما میدانید که خداوند همه جا حاضر است و اهل بیت (ع) نیز به اذن خداوند، بر همه جهان اشراف دارند و از همه عالم و آدم خبر دارند. اما جاهایی هستند که خداوند عنایت بیشتری دارد؛ مانند مکه که خداوند در آنجا به مؤمنین عنایت ویژهای دارد و به همین دلیل، خانه خدا در مکه است.
چرا همه انبیا و اولیا شبهای جمعه به کربلا میآیند؟ مگر همه آنها درجات بالا ندارند؟ مگر امام حسین (ع) در عرش نیست؟ چرا همه به کربلا میآیند و به زمین نزول میکنند؟ به این دلیل که جسم امام حسین (ع) در کربلا دفن شده است و آنجا، امام حسین (ع) عنایت ویژهای به زائرانش دارد و به همین دلیل، تأکید شده است که حتماً به زیارت نزدیک امامان (ع) برویم و به زیارت از راه دور اکتفا نکنیم. پس اهل بیت (ع) در جایی که جسمشان هست، عنایت ویژهای دارند. آقای بهجت (ره) حداقل هفتاد سال از عمرشان را هر روز در یکی از حرمها و امامزادهها بودند و زمانی که در قم ساکن بودند، هر روز صبح در حرم حضرت معصومه (س) حاضر میشدند، حتی تا چند روز قبل از رحلتشان.
امام صادق (ع) فرمود: حرم همه ما اهل بیت (ع)، قم است و همه ما در آنجا عنایت داریم. لذا در زیارتنامه حضرت معصومه (س) که میخوانیم، دقت داشته باشیم که ما در بین امامزادگان، جز شهدای کربلا، امامزاده دیگری را نداریم که متن زیارتنامهاش را معصوم (ع) گفته باشد؛ جز حضرت معصومه (س) که امام رضا (ع) متن زیارتنامه ایشان را بیان فرمودند.
پس چرا قم حرم اهل بیت (ع) است؟ آیا به خاطر علم حضرت معصومه (س) است؟ به خاطر معرفت ایشان است؟ حضرت معصومه (س) واسطه نور حضرت زهرا (س) است و حضرت زهرا (س) محور چهارده معصوم است. “ام الائمه” کیست؟ حضرت زهرا (س). “ام” به معنای ریشه است. “ام الائمه” یعنی حضرت زهرا (س) هم ریشه نور اهل بیت (ع) است؛ یعنی فیض از حضرت زهرا (س) به اهل بیت (ع) رسیده است. در این صورت، قبر حضرت زهرا (س) مخفی است، آن هم به خواست خودشان. حالا برای دریافت فیض زیارت حضرت زهرا (س) کجا باید برویم؟ هر چه فیض قرار است از حضرت زهرا (س) بگیریم، در شهر قم میتوانیم به دست آوریم. پس حرم حضرت معصومه (س) میشود حرم همه اهل بیت (ع)، چون واسطه نور حضرت زهرا (س)، حضرت معصومه (س) است.
پدر آیت الله مرعشی نجفی (ره) برای اینکه بفهمند قبر حضرت زهرا (س) کجاست، شروع کردند به ریاضت کشیدن. در آن حال، امام صادق (ع) را دیدند. آقا (ع) از ایشان پرسید چه کار میکنید؟ گفت دارم ریاضت میکشم تا قبر مادرتان زهرا (س) را پیدا کنم. آقا (ع) فرمود: برو سراغ کریمه اهل بیت (س). آیت الله مرعشی نجفی (ره) متوجه نشد و عرضه کرد: آقا، من دنبال همان هستم! آقا (ع) فرمود: نه، مقصود من فاطمه معصومه (س) در قم است. هر عنایتی میخواهی، برو زیارت فاطمه معصومه (س). اصلاً دلیل هجرت آیت الله مرعشی نجفی (ره) از نجف به قم، همین عنایت امام صادق (ع) و صحبت ایشان بود. شفیع همه عالم، حضرت زهرا (س) است، اما این مقام به حضرت معصومه (س) هم داده شده است، چون ایشان آینه حضرت زهرا (س) هستند.
✍️ میراحمدی
چرا حرم همه اهل بیت قم است؟
#مِنبَر_برای_مِمبِر
✨️ موضوع: ولادت #حضرت_معصومه (س)
حضرت معصومه (سلام الله علیها) شخصیتی والا بودند که هم از نظر فردی به مقامات بالایی از توحید و ولایت دست یافته بودند. چنانکه در زیارتنامهشان اشاره شده، ایشان دارای “شأنی از شئون” اهل بیت (علیهم السلام) نزد خداوند هستند. حضرت معصومه (س) هم به مقامات توحیدی والایی رسیده بودند و هم از لحاظ اجتماعی و تاریخی، تأثیر بسزایی در تاریخ شیعه ایفا نمودند. ایشان در واقع، مکمل تلاشها و فعالیتهای امام رضا (علیه السلام) بودند.
اساساً در فرهنگ اهل بیت (ع)، ارزش و جایگاه هر فرد در نزد خدا، بستگی به میزان معرفت او نسبت به امام و معصوم زمان خود دارد و اینکه چقدر در یاری رساندن به امام زمان خویش، اهداف و رسالتهای او کوشا بوده است. همانطور که میدانید، اهداف هر یک از ائمه (ع) در زمان خود، متناسب با شرایط، متفاوت بوده است. امیرالمؤمنین (ع) بر حسب مقتضیات زمان، وظایفی داشتند، امام حسین (ع) وظایفی دیگر و امام حسن (ع) نیز وظایفی خاص خود. گاه وظیفه، جنگ بود و گاه صلح، گاه هجرت و گاه نشر علم. اصحاب و یاران نزدیک هر معصوم (ع) در زمان ایشان، باید وظیفه خود را در قبال امام درک کرده و در انجام آن یاریرسان باشند. اگر اصحاب امام حسن (ع) در زمان امام حسین (ع)، به جای صلح، همانند یاران امام حسین (ع) عمل میکردند، همه چیز به خطا میرفت. البته، مواردی هم وجود داشت که افرادی به امام حسن (ع) میگفتند چرا نمیجنگی! یا برعکس، اگر اصحاب امام حسین (ع) در زمان جنگ، کاری را که اصحاب امام حسن (ع) انجام داده بودند، تکرار میکردند و به امام حسین (ع) توصیه به صلح میکردند، چه پیش میآمد؟ متأسفانه، برخی همین اشتباه را مرتکب شدند و گفتند چرا نمیجنگید! کاملاً روشن است که این رویکرد نادرست بود. اگر اصحاب امام رضا (ع) که وظیفهشان کمک در مسئله هجرت بود، کار دیگری انجام میدادند، مرتکب خطا میشدند. یکی از وظایف محوری امام رضا (ع) در زمان خود، هجرت به ایران بود. بسیاری بودند که اعتراض کردند و گفتند چرا ولیعهدی مأمون را پذیرفتید و میخواهید به ایران بیایید! آنها درک نمیکردند که هدف امام (ع) از این هجرت، تبدیل ایران به پایگاهی برای تشیع است. امام رضا (ع) آینده را میدید، اما برخی در آن زمان از ایشان روی گرداندند و ایشان را تنها گذاشتند.
پس از هجرت امام رضا (ع) به ایران، امامزادگان بسیاری نیز به ایران آمدند، به ویژه دو کاروان بزرگ. یکی کاروان حضرت معصومه (س) بود که با جمعی از بنیهاشم، امامزادگان و فرزندان موسی بن جعفر (ع)، از سمت غرب (کرمانشاه و همدان) به ایران آمدند. در ساوه، حضرت معصومه (س) بیمار شدند و به قم منتقل گشتند و پس از هفده روز، به لقاءالله پیوستند. کاروان دوم، کاروان احمد بن موسی (شاهچراغ) بود که از جنوب (بصره) وارد ایران شدند و در شیراز با حکومت وقت درگیر شدند. بسیاری از آنها به شهادت رسیدند و بقیه در سراسر ایران پراکنده شدند. این امامزادگان، هر کدام به چراغی برای گسترش تشیع تبدیل شدند. حدود هفت هزار امامزاده در ایران شناخته شدهاند که در رأس آنها، وجود مقدس حضرت معصومه (س) قرار دارد. ایشان در بین فرزندان موسی بن جعفر (ع)، بعد از امام رضا (ع)، شخصیتی ممتاز بودند. پس از وفات ایشان، قم به پایگاه معارف و علوم اهل بیت (ع) تبدیل شد. حضرت معصومه (س) پیش از امام رضا (ع) رحلت کردند. هر جایی پایگاه شیعه نمیشود و هر جایی اولیای خدا، مراجع و بزرگان تربیت نمیشوند؛ مانند نجف، مشهد و قم.
درباره حضرت معصومه (س) در روایات، مطالب زیادی گفته نشده است، اما همان روایات اندک نیز فوقالعاده هستند.
روایت شده است که جمعی از اهالی شهر ری به خدمت امام صادق (ع) رسیدند. امام (ع) سه مرتبه به آنها خیر مقدم گفت و فرمود: “إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّةُ وَ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ وَ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ وَ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ قُمُّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی تُسَمَّى فَاطِمَةَ فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ". (خدا حرمی دارد و آن مکه است، رسول خدا حرمی دارد و آن مدینه است، امیرالمؤمنین حرمی دارد و آن کوفه است و ما اهل بیت حرمی داریم که آن قم است و به زودی زنی از فرزندان من در قم دفن میشود که اسمش فاطمه معصومه است و هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب میشود.)
چرا حرم همه اهل بیت (ع) قم است؟ حضرت معصومه (س) چه خصوصیتی دارد که چنین جایگاهی دارد؟ شما میدانید که خداوند همه جا حاضر است و اهل بیت (ع) نیز به اذن خداوند، بر همه جهان اشراف دارند و از همه عالم و آدم خبر دارند. اما جاهایی هستند که خداوند عنایت بیشتری دارد؛ مانند مکه که خداوند در آنجا به مؤمنین عنایت ویژهای دارد و به همین دلیل، خانه خدا در مکه است.
چرا همه انبیا و اولیا شبهای جمعه به کربلا میآیند؟ مگر همه آنها درجات بالا ندارند؟ مگر امام حسین (ع) در عرش نیست؟ چرا همه به کربلا میآیند و به زمین نزول میکنند؟ به این دلیل که جسم امام حسین (ع) در کربلا دفن شده است و آنجا، امام حسین (ع) عنایت ویژهای به زائرانش دارد و به همین دلیل، تأکید شده است که حتماً به زیارت نزدیک امامان (ع) برویم و به زیارت از راه دور اکتفا نکنیم. پس اهل بیت (ع) در جایی که جسمشان هست، عنایت ویژهای دارند. آقای بهجت (ره) حداقل هفتاد سال از عمرشان را هر روز در یکی از حرمها و امامزادهها بودند و زمانی که در قم ساکن بودند، هر روز صبح در حرم حضرت معصومه (س) حاضر میشدند، حتی تا چند روز قبل از رحلتشان.
امام صادق (ع) فرمود: حرم همه ما اهل بیت (ع)، قم است و همه ما در آنجا عنایت داریم. لذا در زیارتنامه حضرت معصومه (س) که میخوانیم، دقت داشته باشیم که ما در بین امامزادگان، جز شهدای کربلا، امامزاده دیگری را نداریم که متن زیارتنامهاش را معصوم (ع) گفته باشد؛ جز حضرت معصومه (س) که امام رضا (ع) متن زیارتنامه ایشان را بیان فرمودند.
پس چرا قم حرم اهل بیت (ع) است؟ آیا به خاطر علم حضرت معصومه (س) است؟ به خاطر معرفت ایشان است؟ حضرت معصومه (س) واسطه نور حضرت زهرا (س) است و حضرت زهرا (س) محور چهارده معصوم است. “ام الائمه” کیست؟ حضرت زهرا (س). “ام” به معنای ریشه است. “ام الائمه” یعنی حضرت زهرا (س) هم ریشه نور اهل بیت (ع) است؛ یعنی فیض از حضرت زهرا (س) به اهل بیت (ع) رسیده است. در این صورت، قبر حضرت زهرا (س) مخفی است، آن هم به خواست خودشان. حالا برای دریافت فیض زیارت حضرت زهرا (س) کجا باید برویم؟ هر چه فیض قرار است از حضرت زهرا (س) بگیریم، در شهر قم میتوانیم به دست آوریم. پس حرم حضرت معصومه (س) میشود حرم همه اهل بیت (ع)، چون واسطه نور حضرت زهرا (س)، حضرت معصومه (س) است.
پدر آیت الله مرعشی نجفی (ره) برای اینکه بفهمند قبر حضرت زهرا (س) کجاست، شروع کردند به ریاضت کشیدن. در آن حال، امام صادق (ع) را دیدند. آقا (ع) از ایشان پرسید چه کار میکنید؟ گفت دارم ریاضت میکشم تا قبر مادرتان زهرا (س) را پیدا کنم. آقا (ع) فرمود: برو سراغ کریمه اهل بیت (س). آیت الله مرعشی نجفی (ره) متوجه نشد و عرضه کرد: آقا، من دنبال همان هستم! آقا (ع) فرمود: نه، مقصود من فاطمه معصومه (س) در قم است. هر عنایتی میخواهی، برو زیارت فاطمه معصومه (س). اصلاً دلیل هجرت آیت الله مرعشی نجفی (ره) از نجف به قم، همین عنایت امام صادق (ع) و صحبت ایشان بود. شفیع همه عالم، حضرت زهرا (س) است، اما این مقام به حضرت معصومه (س) هم داده شده است، چون ایشان آینه حضرت زهرا (س) هستند.
در محضر امام صادق علیهالسلام

امام صادق(ع) به یکی از دوستانشان یک نامه ای نوشتند، این نامه از مکتوبات امام صادق(ع) است، فرقش با حدیث این است که حدیث را دیگران نقل می کنند اما نامه را خود امام نوشته اند، ایشان در آن نامه به دوستشان می نویسند اگر می خواهی عاقبت بخیر بشوی سه کار را باید انجام بدهید.
یک: نعمت های خدا را در معصیت صرف نکنید. مثلا به شما گوش و چشم داده در راه نگاه به نامحرم یا شنیدن غیبت صرف نکنید. حرفش آسان است اما عملش سخت است. امام صادق(ع) می فرماید: سه مرحله نامه اعمال شما را پیش ما می آورند.
جوانی آمد پیش امام صادق(ع) امام می دانست که او امروز با مادرش دعوا کرده است تا آمد نشست پای درس امام، امام به او گفت: بلند شو برو اول دل مادرت را به دست بیاور بعد بیا در کلاس بنشین. شخصی دیگری بود غلامش پشت سرش بود و صدایش کرد و نشنید و به او گفت:
حرام زاده کجا هستی، امام ایستاد و گفت: من فکر می کردم تو ایمان داری ؟ چرا فحش دادی به او، بعد آن شخص گفت: این مادرش مسلمان نیست و از جای دیگر است، امام گفت: هرقومی ازدواج دارد، مگر همه ازدواج ها اینگونه است، هر قومی برای خودش ازدواج دارد و هرکس پدر مادر دارد، راوی می گوید: امام رابطه اش را با او قطع کرد.
ببینید این است که نعمت ها را باید در مسیرش خرج کنید. یک آیه در قرآن است که بسیار جالب است می گوید شیطان دور مردم طواف می کند که یک روزنه پیدا کند تا نفوذ کند. حدیث داریم که هرکسی که گوش بدهد از سخنرانی که دارد از خدا می گوید این گوش عبادت گوش است، و این شخص عبادت خدا کرده است، نگاه کردن درست عبادت چشم است، زبان هم همین طور است، مراقب باشیم.
دو: به حلم خداوند مغرور نشوید. خداوند ستار و حلیم است ، می پوشاند اما شما به این کار خداوند مغرور نشوید.
سه: اگر می خواهید عاقبت بخیر بشوید به کسی که به ما منصوب است و ارادت دارد احترام بگذارید. اگر مداح است چه می دانم چایی بریز است یا منبری است یا سادات است و شاعر است به او احترام کنید.
این روایت تمام شد. حالا می خواهم از آداب معاشرت امام صادق(ع) بگوییم. ما در جامعه اجتماعی زندگی می کنیم که هرکس یک آداب و اصولی دارد.
یکی از آداب معاشرت درباره پدر و مادر است، شخصی آمد پیش پیامبر(ص) گفت: می شود به ما بگویید پدر مادر شانشان چیست؟ پیامبر(ص) فرمودند: پدر و مادر بهشت تو هستند و پدر مادر جهنم تو هستند، هم می توانند بهشت رفتن تو را فراهم کنند هم می توانند جهنم رفتن تو را فراهم کنند.
روزهای آخر قبل از شهادت امام صادق منزل ایشانورا به آتش کشیدند. خانههای آن زمان چوبی بود. اهل خانه شروع کردند به گریه…
یه وقت دیدند امام صادق داره گریه میکنه… گفتند اقا چرا گریه میکنی؟ فرمودند: برای خودم گریه نمیکنم. من در خانه بودم تکیه گاهی برای اهل خانه بودم اما روز عاشورا عمهام زینب تنها بود….
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
“أمينَالله” امشب یا فردا رو
به نام مبارک عالمآلمحمد
امام جعفر صادق
بخونیم و هدیه کنیم ثوابش رو به نرجس خاتون،
مادر بزرگوار امام زمانمون
سلاماللهعلیهماجمعین🖤
التماس دعا🌱
من شلختم؟
میخواهم از تمامی زنان این کرهی خاکی بپرسم: چرا همیشه دستمال به دست، محکوم به چرخهی باطل تمیزکاری هستیم؟ مگر میشود از ۲۴ ساعت شبانهروز، ۸ ساعت بخوابیم و ۱۶ ساعت باقیمانده را بیوقفه به جان خانه بیفتیم؟ حتی یک ربات هم نیاز به شارژ دارد، پس این چه انتظاری است از یک زن؟
هرگز نفهمیدم این وسواسِ خانههای برقزده از کجا ریشه دوانده. چرا زن را فقط با تمیزی و نظم و زیباییاش میسنجند؟ گیرم تمام عمر دستمال به دست، خانه را مثل آینه برق انداختم، چه چیزی عایدم میشود؟ مدال افتخار میدهند؟ و اگر روزی خانه کمی نامرتب بود، یعنی من زنی بیکفایت و شلختهام؟
چند سال پیش، مادرشوهرم خانهاش را به ما سپرد. شوهرم همهجا را پارکِت کرد، کابینتها را عوض کرد، شیرآلات را تعویض کرد، یک خانهی مدرن و چشمنواز ساخت. پسرم آن روزها تازه زبان باز کرده بود و با موتور پلاستیکیاش در خانه جولان میداد. یک روز نفهمیدیم چطور، خراشی روی پارکت افتاد. شوهرم قیامت به پا کرد. چنان تلخ و گزنده رفتار کرد که آرزو کردم کاش هرگز آن بازسازی لعنتی را نمیکردیم. آن روزها پسرم بهجای اینکه موقع بازی قهقه بخند همش به خواهرش میگفت:” پارکت رو خش انداختی”
از آن روز به بعد، زندگیام خلاصه شد در هشدار دادن به بچهها: “حواستان باشد پارکت را خط نیندازید! با دستهای کثیف به کابینتها دست نزنید!”
حتی پسرم به جای اینکه حین بازی کردن خوشحال باشد، طفلی وسط بازی به خواهرش میگفت:” پارکت را خش انداختی”
هیچ لذتی از آن وسایل نو نبردم، به جای استفاده از وسایل مثل نگهبانها باید مراقبشان میبودم و اگر مراقب نبودم زنی میشدمکه قدر پول شوهرش را ندانسته است. فقط حرص خوردم و عذاب کشیدم. آنقدر فشار روحی و جسمی روی من بود که معدهام از کار افتاد. تهوع و رفلاکس، مهمان ناخواندهی هر روزم شده بود. متنفرم از کاور مبل. متنفرماز روفرشی… از همه چیزهایی که مرا محدود کند متنفرم.
اگر برگردم به آن روزها بلند سر شوهرم داد می زدم و میگفتم:” به درک که پارکت خش افتاد. به درک که مبل کثیف شد. تا ابد که قرار نیست سالم بماند. باید از هرچیزی که داریم استفاده کنیم نه اینکه قابش کنیم تا خراب نشود”
هروقت روی محافظت از چیزی پافشاری کند بدون درنگ میگویم:” کاش از قلب من هم همینطور محافظت میکردی”
یادم میآید یک رواننویس قهوهای خریده بودم و یواشکی، در نبود شوهرم، روی خراشهای پارکت را رنگ میکردم تا نبیند. اگر لکهها را میدید، محکوم میشدم به بیسلیقگی و بیتوجهی. اگر توی کابینتها بینظم بود، من مقصر بودم.
خداراشکر بعد از ۲سال مستاجر شدیم و از آن خانهی لعنتی اثاث کشی کردیم.
چندی پیش شوهرم داشت با دخترمان حرف میزد، یکدفعه رسید به خاطرات اوایل ازدواج و گفت: “صبح که از خانه بیرون میرفتم، خانه همان شکلی بود که شب برمیگشتم.” قلبم مچاله شد. اوایل بارداری اولم ویار وحشتناکی داشتم. سنم هم کم بود و تا چهار ماه، نمیتوانستم از جایم بلند شوم، چه برسد به آشپزی و ظرف شستن. تمام روز روی زمین ولو بودم و زهرِ تهوع را مزهمزه میکردم. یک روز شوهرم آمد و با کوهی از ظرفهای کثیف توی سینک و شکمی گرسنه مواجه شد. به جای اینکه درکم کند، زهری ریخت که تا ابد در جانم ماند. همان رفتارها باعث شد تلخترین خاطرات زندگیام از بارداری و زایمان باشد.
من وظیفه دارم خانه را مدیریت کنم، تمیز کنم، جارو بکشم. اما وقتی مریضم، چرا باید با بداخلاقی و سرزنش مواجه شوم؟ مگر من خواستم مریض شوم و کار نکنم؟ خب اگر نمیتوانی تحمل کنی، خودت دست به کار شو! چرا وقتی باید استراحت مطلق میکردم، به خاطر بداخلاقیهایش و تمیزی خانه مجبور شدم از جایم بلند شوم و حالم را بدتر کنم؟ به خاطر این فشارها بود که چند ماه پیش بدترین روزهارا گذراندم. شاید اگر آن سختگیریهای الکی نبود الان نوزاد چندروزهام را بغل گرفته بودم.
چرا مدام من باید سرزنش شوم؟ من هیچ روز تعطیلی نباید داشته باشم؟
این جملهی “شلخته” را آنقدر شنیدهام که واقعا خودم را شلخته میدانم. پس چرا همه فامیل من را به عنوان یک خانم خوب خانهدار میشناسند؟ آیا سرعت و سازماندهی من، به معنای شلختگی است؟ آیا حتما باید فِس فس کنم تا خانهدار خوبی باشم؟ توی ۲۱ سالگیام که دخترم ۲سالش بود و پسرم ۲ماهه بود. ۳۰ نفر از اقوام شوهرم را در ایام نوروز دعوت کردیم. برایشان سفره شام پهن کردم از کجا تا کجا. همیشه زنداداش های مادرشوهرم از دست پختم پیشش تعریف میکردند و او احساس رضایت میکرد.
چرا همه از من تعریف میکنند و آن کسی که باید تعریف کند، فقط از من بد میگوید؟
هر وقت هر کس یک مشکلی برایش پیش میآید، اولین نفر به من زنگ میزند تا مشکلش را حل کنم و راهنماییاش کنم.
یعنی من واقعا شلختهام؟
اما دیگر بس است! من میخواهم زنجیرهای این باورهای غلط را بشکنم. میخواهم به خودم و تمام زنهای دنیا یادآوری کنم که ما فراتر از تمیزی خانهها و ظاهر بینقصمان هستیم. ما انسانیم، با تمام ضعفها و قوتهایمان. ما شایستهی عشق، احترام و قدردانی هستیم. خانهی ما باید محلی برای آرامش و آسایش باشد، نه میدان جنگ و رقابت. از امروز، من تصمیم گرفتهام که خودم را در اولویت قرار دهم و اجازه ندهم که هیچکس ارزش من را به اندازهی تمیزی خانهام بسنجد. من یک زنم، یک مادرم، یک همسرم، و قبل از هر چیز، یک انسانم و لایق بهترینها.
تربیت در عصر دیجیتال

از همان شب قبل تصمیم داشتم که امسال، با زینب برای نماز عید فطر به مصلی برویم. صبح هنوز چشمهایم سنگین خواب بود که صدای پرشور دخترم در گوشم پیچید: «مامان، امسال دیگه مثل پارسال تنبلی نکن، پاشو بریم!» لبخند زدم و با انگیزهای که از نگاه بیدار و مشتاقش گرفتم، از جا بلند شدم.
نماز صبح را که خواندم، لحظهشماری میکردم. وقتش رسیده بود تا زینب، اولین تجربه معنوی عید فطرش را داشته باشد. ساعت ۶ بود که سجادهها را جمع کردم، دستش را گرفتم و به سمت مصلی حرکت کردیم. خیابانها عجیب آرام بودند؛ سکوتی که در آن بوی عید به مشام میرسید و انگار زمین هم منتظر این جشن معنوی بود.
به مصلی که رسیدیم، موکتهایی ساده خیابان را به مکانی پر از معنویت تبدیل کرده بودند. سجادهمان را پهن کردیم. لحظاتی بعد مادرم هم به ما ملحق شد. این نخستین نماز عید فطر زینب بود، و تمام وجودم میخواست این روز، روزی شیرین و پرنور در خاطراتش شود.
ناگهان خودم را در خاطرات کودکیام دیدم. زمانی که دست مادرم را میگرفتم و باهم به مسجد محله میرفتیم. صدای دلنشین پیرمرد مسجد که دعای «اللهم اهل الکبریا» را میخواند، هنوز در گوشم زنده است. دلم میخواست زینب هم این حس شیرین را در قلب خود ثبت کند.
اما ماه رمضان امسال برای زینب تجربههای متفاوتی داشت. چند هفته قبل، با شور و هیجان از من خواست که اجازه دهم با دوستان مدرسهاش به کافه برود. کمی فکر کردم و در نهایت، با این شرط که این آخرین دیدارش تا چند ماه آینده باشد، موافقت کردم؛ چرا که به زودی از مدرسه فعلیاش خداحافظی میکند.
نزدیک افطار، همراه دوستانش به کافه رفتیم. اذان که گفتند، لقمهای که برایش آماده کرده بودم را به دستش دادم و روزهاش را باز کرد. دوستانش روزه نبودند و تفاوت سبک زندگیشان با ما آشکار بود.
برای بچهها آبمیوه سفارش دادیم و خودم در کنار سایر مادران به صحبت مشغول شدم. بحث به موضوع روزهداری دختران رسید؛ یکی از مادران گفت که تصمیمگیری درباره روزه گرفتن را به آینده واگذار کرده و به دخترش گفته است وقتی بزرگ شد خودش تصمیم بگیرد.
نظر من اما متفاوت بود. گفتم: «ما والدین مسئول تربیت فرزندانمان هستیم. درسته که هرکس مسئول اعمال خودش است، ولی ما وظیفه داریم راه درست را نشانشان دهیم. اگر نور هدایت به قلبشان بتابد، انتخابهای بهتری خواهند داشت. و اگر تاریکی بر روحشان چیره شود، هدایتشان سختتر خواهد شد.»
چند روز بعد، مادرم عکسهای زینب و دوستانش را در کافه دید و با نگرانی پرسید: «چرا حواست به دوستان زینب نیست؟» خندیدم و گفتم: «اتفاقاً حواسم کاملاً هست! اما بیشتر رفتارهایی که انجام میدهند از ناآگاهی است. نمیتوانم حصارهای بلند دور زینب بکشم؛ باید به او یاد بدهم چگونه خودش را در جامعه پیدا کند. بهتر است از حالا پایههای تربیتش را محکم کنم تا در آینده دچار لغزش نشود. باقیاش دیگر دست خداست.»
راستش، دوران ما با امروز زمین تا آسمان فرق دارد. مادران دهه ۷۰ به بعد چالشهای پیچیدهتری دارند. دنیا مجازی شده و مراقبت از فرزندان، کاری پرزحمتتر است. اما من همیشه به سه اصل پایبند بودهام: قرآن، ایمان و توکل به خدا و نزدیکی به اهل بیت. تا زمانی که نور قرآن در خانه جریان داشته باشد، روشنایی هم در زندگی جاری خواهد بود.
تا زمانی که دستمان در دست اهل بیت باشد چیزی نمیتواند مارا از پا در بیاورد.
به امید اینکه نگاه خدا، اهل بیت و شهدا همیشه به ما بتابد و مارا دچار غفلت نکند.
پ ن: سلامعیدتون مبارک باشه ویرگولیها… تا اینجای عید بهتون خوش گذشت؟ من اون روزی که قم رفتم واقعا یکی از بهترین روزهای ۴۰۴ برام بود.
یه نکته معنوی هم بگم. از اوننکتهها که اثرش خیلی زیاده. موقع اذان وقتی صدای الله اکبر رو شنیدید هرکجا که بودید دعای سلامتی امام زمان رو بخونید.
همین
اللهمعجل لولیک الفرح
✍️میراحمدی
یلدای گمشده
این چند روز مدام به این فکر کردم که من چه خاطرهای از شب یلدا دارم؟ هرچقدر فکر کردم چیزی بهیاد نیاوردم. دیروز از خواهرم هم پرسیدم ما چه خاطرهای از شب یلدا داریم؟
او هم به چیزی اشاره نکرد جز غم و غصه و اعصاب خوردی…
میخواست ادامه بدهد که حرف را عوض کردم.
هیچ خاطرهی خوبی از شب یلدا ندارم که بنویسم. اما وقتی به یلدا فکر میکنم یاده زمان جوانی میفتم.
یادش بخیر دوران جوانی با پساندازهایم یک موبایل خریدم. نزدیک شب یلدا که میشد، پیامکهای یلدایی برای مخاطبینم ارسال میکردم. توی وبلاگ شخصی و سایر انجمنهای وبلاگیام پست میگذاشتم.
تک به تک به همهی پیوندهای وبلاگم سر میزدم و زیر آخرین پست وبلاگشان یلدا را تبریک میگفتم و تاکید میکردم به وبلاگ من هم سری بزنند.
رفت و آمدهایم بیشتر مجازی بود، ارتباط با آدمهای مجازیهارا بیشتر ترجیح میدادم. عاشق صدای تقتق کیبورد بودم. تایپ روی کیبورد کامپوتر قدیمی برایم یک تراپی بود. اما این را فقط من میدانستم نه کس دیگه…
چندبار برای همین بهروز کردن به موقع وبلاگم زنگ آخر تاریخ را میپیچاندم و به خانه میرفتم. یکبار گندش درآمد. با دونفر از همکلاسیهایم زنگ آخر مدرسه را پیچاندیم و از شانس بد ما مدیر فهمید. نمیدانستم چه جوابی به مدیر بدهم. روز بعد مجبور شدیم با مادرمان به مدرسه برویم و تعهد کتبی بدهیم. بماند که مدیر چقدر آبرو و حیثیت مارا برد. خلاصه یک اوضاعی پیش آمد که هنوز که هنوز است یادش میفتم هم خندهام میگیرد و هم ناراحت میشوم.
از آن فرار آخر، دیگر معاون فرهنگی نگذاشت سر صف قرآن بخوانم. سال دوم دبیرستان بودم و پر از مشکلات…
آن روزها فقط خودم بودم و وبلاگم. کسی مرهم من ۱۶ساله نبود. کسی نمیدانست چرا با ارزشترین ساعتهای زندگیام را پای صف سیاه وبلاگممیگذاشتم.
کامپوتر گوشهی هال بود، از هر گوشهی خانه صفحه مانیتور دید داشت. هرکاری میکردم همهی اعضای خانه باخبر بودند، یادم میآید برادر کوچکم حتی رمز وبلاگم را یواشکی فهمیده بود و گاهی که نبودم وبلاگم را زیر و رو میکرد. چیز خاصی نداشتم اما عاشق اشعاری بودم که توی وبلاگ امام حسینیام منتشر میکردم.
راستش آن روزهارا خیلی دوست داشتم. آن روز ها خود واقعیام بودم. آن روزها خانمکاپوچینو زنده و سرحال بود. با اینکه هنوز پیدایش نکرده بودم اما میدانستم که زنده و سرحال است، حتی اگر کسی دوستش نداشته باشد.
مدتهاست که از خانم کاپوچینو خبری نیست. نه میآید و نه میرود. اصلا نمیدانمآخرینبار کی اورا دیدم. بعد از رفتنش هزاربار فیلم و سریال دیدم، چندباری به اکراه کاموچینو خوردم و با دل دردش ساختم اما سروکلهاش پیدا نشد…
دلتنگشم.. دلتنگ وجودش، دلتنگ مهربانیاش دلتنگ راه رفتن زیبا و باقدرتش.. دلتنگ سر نترسش هستم… فکر میکردم دوماه پیش بعد از آن اتفاق تلخ سراغم را بگیرد، اما از آن روز به بعد انگار دیگر وجودش را احساس نمیکنم. انگار دوباره مردم… انگار دوباره روحم از هم پاچید…
سالهاست که شب یلدای من گمشده…
کجا دنبالش بگردم؟
سخنرانی کوتاه ایام فاطمیه
مِنبر برای مِمبر قسمت ۵
موضوع شرح خطبه فدک
جلسه دوم.
یک نکته که باید در زندگی به آن دقت کنیم بحث درک فضا است. داستان کربلا یک خوبی و یک بدی برای ما داشت. خوبی داستان عاشورا و کربلا این بود که فضای کربلا و روزعاشورا برای ما جا افتاد. اما یک بدی داشت آن هم اینکه هنوز قسمتهای کوچکش برای ما جا نیفتاده است.
شما یک پازل را در نظر بگیرید. این پازل یک صفحه دارد و قطعات مختلف
حالا فرض کنید بنده یک پازل از ضریح ۶گوشه دارم. به این دلیل که کربلا رفتمو ۶گوشه را دیدم با تصور بهراحتی پازل را درست میکنم. اما اگر کسی باشد که تا به حال به کربلا نرفته و تصویر کربلا را همندیده است. نمی تواند پازل را درست کند. ۹۰ درصد از آدمها بدون تصور نمیتوانند. در صورتی ممکن است که با چینش و الگو بتوانند پازل را کامل کنند.
یک نکته کلیدی و مهم این است که ما اگر اطلاعات خامی در ذهن داشته باشیم اما نتوانیم فضا را درک کنیم این ضعف مارا نشان میدهد.
حالا عدهای میگویند حضرت زهرا شیفتهی فدک بود. اما نمیدانند که کد رمز عملیات مدینه فدک بود. رمز یعنی چه؟ یعنی کسی که همهی نیروهارا جمع میکند.
زندگی ما پر از گمان و ظن است. ادم با یقین به دنیا نمیآید. شرایط زندگی ما همیشه با ضنیات است. به قول ما طلبهها ظن معتبر.
فضای زندگی ما همیشه فضای گمان است.
بهطور مثال فرض کنید دو نفر با هم دعوا کردند. ما میخواهیم به یقین برسیم که چه کسی ظالم و مظلوماست.
راه رسیدن به یقین چیست؟ اینکه در همان لحظه حاضر شویم. زمان را به عقب برگردانیم و همان صحنه را از زوایای مختلف برسی کنیم.
ایا به یقین میرسیم؟ خیر زیرا آن صحنه پر از گمان است.
ما باید فضا را درککنیم تا اطلاعات خالی مارا فریب ندهد.
پس ما باید فضای سخنرانی حضرت زهرا را درک کنیم. اگر فضا را درک کنیم خودمان به یک اطلاعات جدیدی میرسیم. این یعنی بصیرت
برای درک بیشتر در رابطه با درک فضا یک مثال دیگری خدمت شما عرض میکنم.
شما تا به حال قتل یک نفر را به طور مستقیم مشاهده کردید؟؟ اکثر ما قتل را داخل اخبار و یا فیلم دیده ایم.
یک نفر می آید و میگوید فلانی را کشتند. شما به یک اطلاعات خامی رسیدید. حالا توی ذهن با قوه تخیل اطلاعات را کنار هممیگذارید و به یک اطلاعات پخته ای دست پیدا میکنید. شما اطلاعات جدیدی را ترسیم میکنید. این به این معنا است که شما فضارا درک کرده اید.
یک گریز عرفانی بزنم. همهی سیر عرفا به این است که اطلاعات خامشان پخته شود. نماز با حضور قلب چه نمازی است؟ نماز ما با نماز امیرالمومنین چه فرقی دارد؟ ایشان ۱۰تا حمد میخوانند ما یکی؟ پس چه میشود که نماز امیرالمومین آن حال را دارد و نماز ما این؟؟؟
امیرالمونین توی فضا نماز میخواند. تعبیری که امیرالمومنین از متقین دارد خیلی زیباست. میفرمایند:” متقین رابطشون با بهشت چطوریه؟ انگار بهشت رو میبینن، همین حالا توی بهشت هستن، رابطشون با جهنم چطوره؟ همین الان تو جهنم هستند”
در بحث زیارات و دعا هم همینگونه است. یک نفر در طول یکسال یکبار به کربلا می.رود اما فضا را درک میکند. این برایش بس است. اما دیگری شاید در سال ۱۰ بار به کربلا برود اما فضارا درک نکند. این سودی نمیبرد.
ایتالله بهجت میفرمایند وقتی به زیارت میروید طوری زیارت کنید که انگار امام مقابل شما ایستاده و دارد زیر و زبر شمارا نگاه میکند.
همهی این مباحث را گفتمتا به اینجا برسم. آیا ما میتوانیمحوادث مدینه را درککنیم؟ ایا فضای ظالمانه مدینه را درک کردیم؟ فقط کسی با بصیرت امیرالمومین میتواند میتواند فضارا درک کند.
خطبه فدکیه با چه چیزی شروع میشود؟ با حالت نزار حضرت زهرا. با ان حال از منزل خارج شدند. زنان مهاجر و انصار بغلهای حضرت را گرفتند. خانم توان بلند کردن چادر ندارد زنان گوشهی چادر ایشان را میگیرند. چند نفر ایشان را کمک میکنند تا وارد مسجد شوند.
اولین کاری که حضرت زهرا کردند چه بود؟ بلند بلند شروع کردند به گریه.
اینها به ما نشان میدهد فضا چگونه بوده است. حالا ما فکر کردیم یک همایش است و حضرت زهرا رفتند صحبت کردند.
الان یک لحظه تصور کنید تا فضارا درک کنید. زنها و مردها نشستند. یک عده آدم که به خون امیرالمومین و حضرت زهرا تشنه هستند و برای نابودیشان همه کاری انجام میدهند مقابل حضرت ایستادند.
عجب تعبیری امیرالمومنین دارند. موقع دفن فاطمه زهرا خطاب به رسول خدا فرمودند:” یا رسول الله امت تو همه جمع شدند تا فاطمه را حذف کنند”
تو این فضا حضرت زهرا آمد و سخنرانی کرد. مقالل پستترین آدمهای عالم. نامردهای عالم مقابل حضرت نشستند و ایشان سخنرانی میکند. حالا چطور فضارا عوض میکند؟ شروع میکند بلندبلند گریه کردن. همانهایی که پهلوی حضرت زهرا شکستند. الان مقابل حضرت ایستادند و خانم برایشان حرف میزند. انقدر فضا بهم ریخته بود و جو بر علیهشان بود خانم مجبور شد خودش را معرفی کنید. انگار همهی عالم مظلوم بودند و حضرت زهرا و امیرالمومین ظالم.
خانم فرمود:” اعلموا یا ایها الناس انا فاطمه انا بضعه رسول الله”
ای مردم من فاطمه هستم. همون کسی که قرار بود آزارش ندید.
فضای مدینه با فضای کربلا خیلی فرق دارد. در کربلا امام حسین میخواهد یک تار مو روی سر اسلام بماند. در فضای مدینه حضرت زهرا میخواهد یک تار مو از سر اسلامکم نشود.
کدامش سخت است؟ حالا حضرت زهرا وارد این فضا شد. فضایی که دشمنان با تبلیغات بر علیهشان راه انداخته بودند. مردم فکر میکردند امیرالمونین به فکر مصلحت مردم نیست.
حالا حضرت زهرا با پهلوی شکسته، با دست شکسته، همین حالا بچهاش را از دست داده با این وضع وارد مسجد میشود و میگوید من ظالم ترینم؟؟ منی که همین حالا بچه از دست دادم؟ حضرت زهرا با وجود همهی سختیها وارد مسجد شد و سخنرانی کرد تا توطعه دشمن را از بین ببرد. اما باز هم مردم نفهمیدند. برای همین حضرت زهرا به امیرالمونین فرمود علی جان مرا شبانه غسل بده و کفن کن و کسی از مردممدینه در تشییع جنازه من حضور نداشته باشد و قبر مرا مخفی کن.
بحث امروز بحث گسترده و پیچیده ای بود. بهطور خلاصه و کلی خدمت شما عرض کردم. امیدوارمتونسته باشید کمی از فضای مدینه رو درککرده باشید. تا جلسات بعدی کم کم واردجزئیات بیشتری بشیم
ان شاءالله فردا ادامه مباحث رو خدمت شما عرض میکنم.
علی لعنته الله علی القوم الظالمین.
سخنرانی کوتاه در ایام فاطمیه با موضوع از فدک تا ولایت
سلامان شاءالله قرار است این مدت در رابطه با خطبه فدک حضرت زهرا در کانال پست بگذارم. این مطالبی که برای شما در کانال قرار میدهم. حاصل مدتها مطالعه و تحقیق بنده است.
به دلیل حجم بالای مطالب فقط گزیدههای کوتاه و کلیدی از این خطبه را در کانال قرار میدهم. امیدوارم استفاده بفرمایید.
منبر برای ممبر جلسه ۴
موضوع: شرح خطبه فدک
حضرت زهرا ۲ خطبهی بسیار مهم دارند.
خطبه اول خطبه مهاجرین و انصار است. زمانی که زنان مهاجر و انصار به عیادت حضرت زهرا آمدند و خانم فرمایشاتی داشتند.
خطبه دوم که همهی ما اسمش را میدانیم و معروف است اما در بین ما غریب است خطبه فدک نام دارد.
در این خطبه نیمی از حوادث در رابطه با فدک و بحث اصلی در این خطبه بحث ولایت و اساس دین است.
شاید فکر کنید اگر آن زمان فدک را به حضرت زهرا بر میگردانند همچین اتفاقاتی نمی افتاد اما اصلا این چیزها مطرح نبوده بلکه بحث اصلی بحث ولایت و خلافت است.
اما عدهای آمدند و واژهی خلافت را به جایی رساندند که به آدمهای بدی نسبت داده شد که در انتها خدمت شما عرض میکنم.
واژه خلیفه به امیرالمومنین نسبت داده شده است. توی قرآن به حضرت داوود و حضرت هارون همنسبت داده شده است.
در آیه معروف امن یجیب المظطر اذا دعا و یکشف السو و یجعلکم خلفا فی الارض خداوند خلیفه را اینگونه معرفی میکند:
هرکسی که با اظطرار دعا کند استجابش میکنم و ان چیزی که شکایت دارد را برطرف میکنم و شمارا خلیفهای در روزی زمین قرار میدهم.
پس نکته اول چه شد؟ اینکه ما اگر با اظطرار دعا کنیم خلیفه میشویم.
واژه خلیفه به چه معناست؟ خلیفه از خلف میآید به معنای پشت. به طور مثال
من یک چیزی بردارم و پشت چیز دیگری بگذارم این میشود خلی، اما اگر آن چیزی که این پشت قرار دارد هرکاری که جلویی انجام بدهد را دقیق مثل خودش انجامدهد این میشود خلیفه.
به قول ما طلبهها یک تا مبالغه بهش داده میشود.
در جای دیگر ما میگوییم یک نفر عالم و یک نفر دیگر علامه است. این تا تای مبالغه است.
اولین بار واژه خلیفه برای حضرت آدم به کار برده شد. هدف از خلقت خلیفه شدن است. خلیفه شدن برای چه کسی؟ خلیفه شدن برای خدا
در طول تاریخ اسلام عدهای آمدند و با استفاده از همین واژههای مقدس به منافع شخصی خود رسیدند. یکی از اینها معاویه بود. معاویه از ابتدا با همین واژههای مقدس و قران جلو آمد.
طبق ایه قران (ایه ۳۳ اسرا) گفت: هرکس مظلومانه کشته شود باید انتقامش را بگیریم. حالا خود معاویه و دومی و سومی مظلوم بودند و امیرالمومنین ظالم؟؟؟
فضا بعد از پیغمبر دقیقا همینگونه بود. همهچیز را بر علیه حضرت امیرالمومنین قرار داده بودند و تبلیغات زیادی بر علیهشان شده بود.
اما حضرت زهرا علمدار مبارزه با واژههاست. حضرت زهرا واژههای جدیدی خلق میکند آن هم در خطبه فدکیه. ایشان در اینخطبه کودتا میکند و همه مفاهیم دینی را در این خطبه برای رسوایی طاقوت عوض میکند.
طاقوت آمد ولایت را کنار گذاشت و خلافت را برقرار کرد تا بین خودشان دست به دست بچرخد.
همهی این حوادث را حضرت زهرا دید و درک کرد چقدر تحمل این شرایط برایشان سخت و دشوار بوده است.
اولی و دومی دستور داده بودند هرکس حدیثی از پیغمبر دارد بیاورد تا آنها چاپکنند. همه حدیث ها جمع اوری شد اما آنها حدیث سوزی کردند و همهی حدیثهارا از بین بردند. عایشه نقل میکند که من هرشب میدیدم پدرم با گونیهای پر از حدیث میآمد و همهرا توی تنور میسوزاند.
عمر در زمان حبات پیغمبر وقتی رسول الله در مسجد سخنرانی داشتند میرفت و اگر کسی سخنرانی ایشان را مینوشت به او اعتراض میکرد و آنهارا تهدید به مرگ میکرد.
نکته مهم دوم: طاقوت اول سفره را جمع میکند و بعد طعامخودش را توی سفره میگذارد.
نظام طاقوت اینگونه شکل میگیرد.
عملکرد اولی و دومی دقیقا همین حالا در اروپا انجاممیشود. ازدواج حرام و همجنسبازی آزاد.
همه ی ما تحت تاثیر داستان ثقیفه هستیم. فکر میکنیم دختر رسول خدا برای یک باغ اینگونه خودش را به آب و اتش زد. اما همهی اینها بهانه است تا حضرت طاقوت را رسوا کند.
سومین نکته این است: پیچیدهترین فتنه در طول تاریخ دنیا فتنه ثقیفه است.
هیچ پیغمبری، هیچ امامی چنین فتنهای نداشته است.
برای همین مصیبتش بالاترین مصیبت.
امام صادق فرمود مصیبت کربلا پیش ما سخت است اما بعد از داستان حضرت زهرا.
اصلا یکی از اسرار اینکه ما در سال ۲بار فاطمیه داریم همین است. ما تاریخ دقیقی از شهادت حضرت زهرا نداریم. ۴قول وجود دارد یکی ۲۵ روزه، ۴۵، ۷۵ و ۹۵ روزه. کسانی که خیلی اعتقاد دارند هر ۴قول را عزاداری میکنند.
نکته آخر: شما پستترین ادمهای عالم را در نظر بگیرید و یک طرف قرار دهید. حالا همهی خوبها را در طرف دیگری بگذارید که میشود پیغمبر و امیرالمومنین.
حالا هرکس که دشمن پیغمبر و امیرالمومنین باشد در دسته آدمهایپست قرار میگیرد.
شیطان زمانی که به حضرت ادم سجده نکرد به خدا گفت: ایا از اول خلقت تا قیامت بندهای از من پستتر و رذل تر وجود دارد؟ خدا فرمود اورا به ته جهنم ببرید.
اورا به ته جهنم بردند و دید دونفر به غل و زنجیر وصل شدند. میپرسد آنها که هستند؟ میگویند اینها دشمنان امیرالمومنین و قاتلان حضرت زهرا هستند.
حالا دقت فرمایید پستترین ادمهای عالم چه فتنهای را خلق میکنند و چگونه حضرت زهرا و امیرالمومنین توانستند همهی اینهارا ببینند و در مقابلشان بایستند.
بحث امروز را همینجا تمام میکنم ان شاءالله از روزهای دیگر ادامه مباحث را خدمت شما عرض میکنم.
علی لعنه الله علی القوم الظامین من الاولین و آخرین.
برجمال نورانی منتقم اهل بیت به جهت فرج و سلامتی وجودش صلواتی ختم بفرمایید.
استفاده از این مباحث آزاد است به جهت دعا برای تعجیل در فرج امام زمان.
سخنرانی کوتاه در ایام فاطمیه با موضوع از فدک تا ولایت
سلامان شاءالله قرار است این مدت در رابطه با خطبه فدک حضرت زهرا در کانال پست بگذارم. این مطالبی که برای شما در کانال قرار میدهم. حاصل مدتها مطالعه و تحقیق بنده است.
به دلیل حجم بالای مطالب فقط گزیدههای کوتاه و کلیدی از این خطبه را در کانال قرار میدهم. امیدوارم استفاده بفرمایید.
منبر برای ممبر جلسه ۴
موضوع: شرح خطبه فدک
حضرت زهرا ۲ خطبهی بسیار مهم دارند.
خطبه اول خطبه مهاجرین و انصار است. زمانی که زنان مهاجر و انصار به عیادت حضرت زهرا آمدند و خانم فرمایشاتی داشتند.
خطبه دوم که همهی ما اسمش را میدانیم و معروف است اما در بین ما غریب است خطبه فدک نام دارد.
در این خطبه نیمی از حوادث در رابطه با فدک و بحث اصلی در این خطبه بحث ولایت و اساس دین است.
شاید فکر کنید اگر آن زمان فدک را به حضرت زهرا بر میگردانند همچین اتفاقاتی نمی افتاد اما اصلا این چیزها مطرح نبوده بلکه بحث اصلی بحث ولایت و خلافت است.
اما عدهای آمدند و واژهی خلافت را به جایی رساندند که به آدمهای بدی نسبت داده شد که در انتها خدمت شما عرض میکنم.
واژه خلیفه به امیرالمومنین نسبت داده شده است. توی قرآن به حضرت داوود و حضرت هارون همنسبت داده شده است.
در آیه معروف امن یجیب المظطر اذا دعا و یکشف السو و یجعلکم خلفا فی الارض خداوند خلیفه را اینگونه معرفی میکند:
هرکسی که با اظطرار دعا کند استجابش میکنم و ان چیزی که شکایت دارد را برطرف میکنم و شمارا خلیفهای در روزی زمین قرار میدهم.
پس نکته اول چه شد؟ اینکه ما اگر با اظطرار دعا کنیم خلیفه میشویم.
واژه خلیفه به چه معناست؟ خلیفه از خلف میآید به معنای پشت. به طور مثال
من یک چیزی بردارم و پشت چیز دیگری بگذارم این میشود خلی، اما اگر آن چیزی که این پشت قرار دارد هرکاری که جلویی انجام بدهد را دقیق مثل خودش انجامدهد این میشود خلیفه.
به قول ما طلبهها یک تا مبالغه بهش داده میشود.
در جای دیگر ما میگوییم یک نفر عالم و یک نفر دیگر علامه است. این تا تای مبالغه است.
اولین بار واژه خلیفه برای حضرت آدم به کار برده شد. هدف از خلقت خلیفه شدن است. خلیفه شدن برای چه کسی؟ خلیفه شدن برای خدا
در طول تاریخ اسلام عدهای آمدند و با استفاده از همین واژههای مقدس به منافع شخصی خود رسیدند. یکی از اینها معاویه بود. معاویه از ابتدا با همین واژههای مقدس و قران جلو آمد.
طبق ایه قران (ایه ۳۳ اسرا) گفت: هرکس مظلومانه کشته شود باید انتقامش را بگیریم. حالا خود معاویه و دومی و سومی مظلوم بودند و امیرالمومنین ظالم؟؟؟
فضا بعد از پیغمبر دقیقا همینگونه بود. همهچیز را بر علیه حضرت امیرالمومنین قرار داده بودند و تبلیغات زیادی بر علیهشان شده بود.
اما حضرت زهرا علمدار مبارزه با واژههاست. حضرت زهرا واژههای جدیدی خلق میکند آن هم در خطبه فدکیه. ایشان در اینخطبه کودتا میکند و همه مفاهیم دینی را در این خطبه برای رسوایی طاقوت عوض میکند.
طاقوت آمد ولایت را کنار گذاشت و خلافت را برقرار کرد تا بین خودشان دست به دست بچرخد.
همهی این حوادث را حضرت زهرا دید و درک کرد چقدر تحمل این شرایط برایشان سخت و دشوار بوده است.
اولی و دومی دستور داده بودند هرکس حدیثی از پیغمبر دارد بیاورد تا آنها چاپکنند. همه حدیث ها جمع اوری شد اما آنها حدیث سوزی کردند و همهی حدیثهارا از بین بردند. عایشه نقل میکند که من هرشب میدیدم پدرم با گونیهای پر از حدیث میآمد و همهرا توی تنور میسوزاند.
عمر در زمان حبات پیغمبر وقتی رسول الله در مسجد سخنرانی داشتند میرفت و اگر کسی سخنرانی ایشان را مینوشت به او اعتراض میکرد و آنهارا تهدید به مرگ میکرد.
نکته مهم دوم: طاقوت اول سفره را جمع میکند و بعد طعامخودش را توی سفره میگذارد.
نظام طاقوت اینگونه شکل میگیرد.
عملکرد اولی و دومی دقیقا همین حالا در اروپا انجاممیشود. ازدواج حرام و همجنسبازی آزاد.
همه ی ما تحت تاثیر داستان ثقیفه هستیم. فکر میکنیم دختر رسول خدا برای یک باغ اینگونه خودش را به آب و اتش زد. اما همهی اینها بهانه است تا حضرت طاقوت را رسوا کند.
سومین نکته این است: پیچیدهترین فتنه در طول تاریخ دنیا فتنه ثقیفه است.
هیچ پیغمبری، هیچ امامی چنین فتنهای نداشته است.
برای همین مصیبتش بالاترین مصیبت.
امام صادق فرمود مصیبت کربلا پیش ما سخت است اما بعد از داستان حضرت زهرا.
اصلا یکی از اسرار اینکه ما در سال ۲بار فاطمیه داریم همین است. ما تاریخ دقیقی از شهادت حضرت زهرا نداریم. ۴قول وجود دارد یکی ۲۵ روزه، ۴۵، ۷۵ و ۹۵ روزه. کسانی که خیلی اعتقاد دارند هر ۴قول را عزاداری میکنند.
نکته آخر: شما پستترین ادمهای عالم را در نظر بگیرید و یک طرف قرار دهید. حالا همهی خوبها را در طرف دیگری بگذارید که میشود پیغمبر و امیرالمومنین.
حالا هرکس که دشمن پیغمبر و امیرالمومنین باشد در دسته آدمهایپست قرار میگیرد.
شیطان زمانی که به حضرت ادم سجده نکرد به خدا گفت: ایا از اول خلقت تا قیامت بندهای از من پستتر و رذل تر وجود دارد؟ خدا فرمود اورا به ته جهنم ببرید.
اورا به ته جهنم بردند و دید دونفر به غل و زنجیر وصل شدند. میپرسد آنها که هستند؟ میگویند اینها دشمنان امیرالمومنین و قاتلان حضرت زهرا هستند.
حالا دقت فرمایید پستترین ادمهای عالم چه فتنهای را خلق میکنند و چگونه حضرت زهرا و امیرالمومنین توانستند همهی اینهارا ببینند و در مقابلشان بایستند.
بحث امروز را همینجا تمام میکنم ان شاءالله از روزهای دیگر ادامه مباحث را خدمت شما عرض میکنم.
علی لعنه الله علی القوم الظامین من الاولین و آخرین.
برجمال نورانی منتقم اهل بیت به جهت فرج و سلامتی وجودش صلواتی ختم بفرمایید.
استفاده از این مباحث آزاد است به جهت دعا برای تعجیل در فرج امام زمان.
مِنبَر برای مِمبِر جلسه دوم✨️
✨️مِنبَر برای مِمبِر جلسه دوم✨️
سلام امروز اومدم با قسمت دوم مِنبر برای مِمبِر☺️
💠 موضوع منبر امروز در رابطه با سه جملهی مکتوب بر در بهشت است.
1) بالای در بهشت ۳جمله نوشته شده است خداوند میفرماید: رحمت من بر غضب من سبقت دارد؛ خدا هم رحمت دارد هم غضب، رحمتش به خوبان و غضبش به بدان، اما رحمتش بر غضبش سبقت دارد.
یک مرد عربی آمد پیش رسول خدا عرض کرد: رسول الله، حساب بندهها در قیامت با کیست؟حضرت فرمود: با خود خدا، گفت: خیالم راحت شد. تا گفت خیالم راحت شد، از پیش حضرت رفت.
حضرت به اصحاب فرمود: این حقیقت مطلب رو فهمید. صداش کردند، ازش پرسیدند چطور خیالت راحت شد؟رسول خدا به تو گفت حساب بندهها با خداست، چرا خیالت راحت شد؟ گفت: الکریم إذا قدرعفا؛ آدم کریم اگر قدرت انتقام پیدا کند، عفو میکند.
2) اگر کسی صدقه بدهد به مستحق 10 تا ثواب میدهند اما قرض بدهد 18 تا، به فامیلش بدهد30 تا.
حالا از امام(ع) پرسیدند: چرا همین طوری آدم به کسی پول بده 10 تا اما قرض بده 18 تا؟
فرمودند: کسانی که آدم صدقه میدهد گاهی مستحق نیستند، پس علت اینکه قرض بدی 18تا اما صدقه بدی 10 تا این است که صدقه را ممکن به کسی بدی که مستحق نباشد اما قرض را کسی میگیرد که کارد به استخوانش خورده باشد پس مستحق است.
3) کسی که مرا بشناسد، قضا و قدر مرا بداند، ربوبیت مرا بداند، مرا متهم نمیکند چرا ندادی؟
ان شاءالله این منبر کوتاه هم مورد استفاده شما عزیزان قرار بگیرد.
این ۳نکته بسیار در زندگی روزمره استفاده میشود.

مِنبَر برای مِمبِر
همیشه برای موضوعات سخنرانی حساس و ربزبین هستم. دوست دارم در مدتی که صحبت میکنم خانمها خسته نشوند و موضوع انقدر جذاب باشد که مرا سوال پیچ کنند.
دیروز توی مجلس هئیت ماهانه در رابطه با راههای جذب رحمت الهی صحبت کردم. میخواهم اینجا هم به سه عامل از راه های جذب رحمت الهی اشاره کنم.
اولین راه جذب رحمت الهی رحمکردن به دیگران است. روزی پیغمبر (ص) مشغول وضو گرفتند بودند، که صدای گربهای امد. متوجه میشوند که گربه تشنه است. دست از وضو میکشند و اول گربه را سیراب میکنند و بعد وضو میگیرند.
خداوند نسبت به رحم کردن به دیگران بسیار حساس است. چه برسد به انسان.
رحم کردن بسیار در عامل جذب رحمت الهی موثر است. وجود بابرکت پیغمبر انقدر روحیه لطیفی داشتند که وقتی میخواستند دستشان را بالا و پایین ببرند انقدر لطیف این کار را انجام میدادند که حتی فضا هم ازرده نشوند. چون هرچیزی که در این عالم وجود دارد دارای روح هستند و خدارا تسبیح میکنند.
یک روزی پیامبر مشغول استراحت بودند. قسمتی از پیراهنشان روی زمین افتاده بود. گربه ای آمد و روی آن قسمت پیراهن خوابید. پیامبر وقتی گربه را دید فرمود قیچی بیاورند و ان قسمت پیراهن را پاره کنند تا بعدا آن قسمت از لباس را وصله کنند. تا گربه ازرده نشود و راحت بخوابد.
حیوانات هم درک و فهم دارند. گربه میدانست کجا بیاید و در کنار چه کسی استراحت کند. در قران هم در ایه ۴۱ سوره نور به درک و شعور حیوانات اشاره کرده است.
دومین عامل جذب رحمت الهی مراعات کردن دیگران است. نسبت به دیگران مراعات داشته باشیم. گاهی وقتی صبح از خواب بیدار میشویم انقدر در کابینت و کمد را با شدت میبندیم که تمام اهل خانه از صدای ما بیدار میشوند و یا در رابطه با ازار همسایه چقدر این روزها اذیت میشویم.
مردم آزاری حرام است. در نهج البلاغه آمده که امیرالمونین وقتی میخواستند به دیدار پیامبر بروند، با ناخنهایشان به در میزدند تا اگر ایشان مشغول استراحت هستند اذیت نشوند.
پس مراعات دیگران یکی دیگر از راه های جذب رحمت الهی است.
سومین نکته در جذب رحمت الهی زهد و تقوا است. در نهج البلاغه آمده که امیرالمومنین کفشهایشان را وصله میکردند. شاید برایتان سوال پیش بیاید که مگر ایشان فقیر بودند؟ قطعا خیر. بلکه ایشان باغها و نخلستانهای زیادی داشتند اما ایشان هیچ وقت پولی نزد خود نگه نمیداشت و همهی داراییهایشان را به فقرا و نیازمندان میدادند.
همهی ائمه و اهل بیت نسبت به تشریفات و چشم تو هم چشمی بیتفاوت بودند.
روزی یکی از همسران پیامبر پردهی زینتی نصب کرده بود. پیامبر وقتی پرده را دید به همسرش فرمود این پرده را بردار. همسرش در جواب علت را جویا شدند و ایشان فرمود:” وقتی به این پرده نگاه میکنم غفلت به من دست میدهد” عامل اصلی همهی گناهها غفلت است. زیرا این دنیا فانیست. یک روزی باید همهچیز را بگذاریم و برویم. چه بهتر که به فکر اعمالمان باشیم.
گاهی بعضی نکات شاید بهظاهر دم دستی و ساده بهنظر بیاید اما رعاست همین نکات کوچک باعث میشود ما به آن سعادت اصلی برسیم.
شهید حججی چطور شهید حججی شد؟؟؟ به این علت که به دیگران رحم میکرد کمک میکرد. شهید ابراهیم هادی هم همینطور…
به قول حاج قاسم شرط شهید شدن شهید بودن است.
ان شاءالله ما هم با رعایت این نکات به آن چیزی که میخواهیم برسیم.
پ ن:اگر این سبک ممبریهای مکتوب را دوست داشتید. ادامه میدهم.
سعی میکنم کوتاه و مفید باشه براتون. برای همین سخنرانی ساعتها وقت و مطالعه گذاشتم. دوست داشتم افراد بیشتری بخونن و فیضش رو ببرن. و یا در مجالسشون استفاده کنند.
