معرفی کتاب خداحافظ سالار
آن روزهایی که خواندن کتاب شهدای مدافع حرم خیلی به چشم میخورد تعریف این کتاب را شنیده بودم. اما سمتش نرفته بودم چون زیاد سردار همدانی را نمیشناختم. الان که به آن روزها فکر میکنم میبینم که قطعا حکمتی داشته که من بعد از سالها این کتاب را بخوانم.
هرچه از خوبی و قشنگی کتاب بنویسم کم است. کتاب از زبان همسر شهید همدانی بیان شده است. کتابی جذاب و پُرکشش. ابتدای کتاب با شروع سفرشان به سوریه در زمان جنگ شروع میشود و کمکم از خاطرات کودکی همسر شهید ادامه پیدا میکند.
با خواندن این کتاب چقدر به حال شهدا و همسرانشان غبطه خوردم. دور از تجملات و زرق و برق دنیوی. به قول خودشان دنیارا سه طلاقه کرده بودند و برای کشورشان با اخلاص خدمت کردند.
در قسمتی از خاطرات سردار همدانی دختر بزرگشان زهرا خطاب به پدرش میگوید:” بابا سفر اربعین سال گذشته که تنها بودی بهت خوش گذشت یا امسال که با خانواده بودی؟” سردار پاسخ میدهد:” این راه رو باید مثل حضرت زینب با خانواده اومد، خوشی اون در زیبا دیدن سختیهاس.” چقدر این جمله شهید پراز معنا بود. قشنگ با جان و دل حسش کردم. یکی از با معرفتترین زیارتهایی که من هم داشتم همان زیارت اول کربلایم در اربعین 95 با دختر 10 ماههام بود. هیچ وقت شیرینی زیارتی مثل آن را تجربه نکردهام. حتی همهی همسفرهایم نیز آن سفر را با شیرینیاش به یاد میآورند.
چقدر از خواندن این کتاب لذت بردم. خداروشکر با ویژگی عالی و اخلاص شهید سردار حسین همدانی اشنا شدم. خدا انشاالله به ما هم توان بدهد تا بتوانیم اندازهی سر سوزن مثل شهدا زندگی کنیم و آن حلاوت را ما هم بچشیم.
100 در صد پیشنهاد مطالعه