عکاس چادری
25 مرداد 1402
من توی اربعین خیلی عکاسی میکردم. با وجود بچه از همه چیز عکس میگرفتم و خاطرات رو ثبت میکردم.
هر وقت یاد اربعین میفتم و یا به اربعین نزدیک میشیم یاد بیانصافی چند نفر میفتم. یاد قضاوت هاشون.. یاد کنایههاشون… بیشتر از همه اون کسی که قلبم رو شکست…
همون که همهی عکسهایی که از کربلا داشتم رو حذف کرد… با سنگدلی هرچی داشتم رو حذف کرد. حالا من از اون 2سال سفر اربعین فقط 5تا عکس دارم. اون هم به خاطر کوثرنت… اگر کوثرنت نبود همون رو هم نداشتم…
من هیچ وقت حسرت چیزی رو نخوردم.. اما همیشه حسرت همهی اون لحظات و عکسهام رو خوردم…
عکسهایی که زندگیم بود..
فقط بهش .فتم عکس هام رو پاک کردی باشه عیب نداره… اما هیچ وقت خاطراتش یادم نمیره…
همون چندتارو میذارمبعدا دوباره…