اربعین داغ حرم را به دلم نگذاری
اولینباری بود که جلد کتابی اینطور مرا میخکوب خودش میکرد، جلد جالبی داشت، کتاب را یک براندازی کردم و سری به نشانه رضایت تکان دادم.
احضاریه، کتابیست که در رفت و برگشت از حال به گذشته است، گاهی آنقدر نویسنده با قلم روان و دلنشینش از گذشته میگوید که حس میکنی پردهای مقابل چشمانت است و درحال تماشای گذشته هستی، آنقدر عمیق که گذر زمان را از یاد میببری و خودت را همراه کتاب به دوردستها میسپاری، آن روزهایی که مهاجرین و انصار پیمان خودشان را با علی علیهالسلام شکستند و اورا تنها گذاشتند، آن روزهایی که تنها پشتیبان و تکیهگاه علی علیهالسلام فاطمه سلاماللهعلیها بود.
احضاریه موضوع طلبیده شدن از طرف معصومان را روایت میکند، روایت زندگی مسعود روزنامهنگاری که از طلبیده شدن مینویسد و عقیده دارد که طلبیده شدن یعنی، از آن سو دعوت بشوی، و طلبیده شدن را احضار میداند » و همان شد که مسعود برای سفر اربعین، در کربلا احضار شد.
هر بخش کتاب، داستان خودش را دارد، آن عشق و اعتقاد عارفه، خواهر مسعود آنقدر زیبا روایت شده بود که دل من هم برای آن آب توی لیوان پر کشید، چقدر زیبا نویسنده عشق و اعتقاد را لا به لای کلماتش چیده بود.
بیشتر کتاب، روایت زندگی حضرت زینب سلاماللهعلیها است، اما در قالبی که خودت از روایت نویسنده حیرت میکنی و غرق احساس میشوی که خنده و گریه را از هم تشخیص نمیدهی، آنقدر شیرین که به دلت مینشیند.
قسمتی از کتاب احضاریه که به نظرم لُب مطلب را خوب ادا کرده است، در صفحه 78 کتاب آمده است « زینب پر از فاطمه است، انگار فاطمه، سیزده را از هجده کم کرده باشد، و رسیده باشد به پنج سالگی. »
گویی با همین چند خط، تمام واژههای کتاب را قورت میدهید و آن همه عظمتی که سرتاسر وجود پربرکت حضرت زینب سلاماللهعلیها است را درک میکنید، بیشک حضرت فاطمه سلاماللهعلیها را میتوان در قامتِ رشید دخترش دید، زینبی که در قصر یزید خطبهها خواند و همه را شگفتزده کرد، حقا که گفتن جملهی « ما رایتُ الّا جمیلا » را تنها زینبی میتوانست بگوید که مادرش فاطمهای بود که سراسر نور و ایمان است، فاطمهای که پیامبر صلاللهعلیهآله این چنین دربارهاش میفرماید:
ان فاطمةَ سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ.
همانا فاطمه، سرور زنان عالَم است.
«بحار الانوار، ج 25، ص 360»
پ ن: این معرفی کتاب رو 14 دی 97 نوشتم.
#به_قلم_خودم
#تولیدی
#مسیر_عاشقی
#اربعین
#جامانده