کف خیابون
این روزها از شجاعت نیروهای انتظامی و نیروهای امنیتی در فضای مجازی مطالب گسترده ای میبینیم. حتی در این چند روز که در حرم شاهچراغ حمله تروریستی رخ داد بعضیها شاید به دلشان شک افتاد که پس کجا بودن ماموران امنیتی و …
یاد کتاب کف خیابان افتادم. این کتاب را در 9فروردین 98 خواندم و معرفیاش را هم گذاشتم. اما دوباره لازم دیدم که در اینجا منتشرش کنم تا بیشتر به فداکاریهای های ماموران امنیتی کشور افتخار کنیم. 👇
بعضی کتابها مثل آهنربا میمانند. با خواندن چند صفحهشان، طوری جذب میشوی که قید ِ استراحت را میزنی و مینشینی و یک نفس آن را میخوانی.
کتاب «کف خیابون » مستند داستانی است که از خودکشی نوجوانی به نام افشین، در گوشه گاراژ مکانیکی شروع میشود، اما روند پرونده از قاچاق دختران، در ایران و پاکستان سر در میآورد و در آخر به ماجرای کودتا و فتنه 88 ختم میشود.
این کتاب جزئیات کوچکی از زندگی آن دسته از ماموران گمنام امنیتی را نشان میدهد که شبانه روز به دنبال پرده برداری از کارهای کثیف امثال عفتها، زهره ها، تاجزادهها و ندا ها هستند.
در این کتاب شاهد فداکاری های دو زن به نام عبداللهی و مامور 233 هستیم که تا آخر عملیات با جان و دل، پای کار هستند و لحظه به لحظه با جان خودشان بازی میکنند.
مامور 233 ای که در فتنه 88 در حملهای غافل گیرانه، لحظه آخر خواهرانه از ماموری دیگر محافظت میکند و جانش را نجات میدهد، اما خودش شهید میشود. عبداللهی با شجاعت تمام به دنبال تکمیل سرنخهای پرونده میرود و همراه شورشی ها خودش را تحویل به نیروهای انتظامی میدهد تا بتواند در چند قدمی جاسوسها، با دست پُر پرونده را کامل کند و خون ریخته شده 233 را پایمال نکند.
و در آخر، سلام به آن ماموران گمنامی که حتی سنگ مزارشان مخفیست، چه برسد به خبر شهادتشان برای در و همسایه و فامیلهایشان… این کتاب را حتما بخوانید و با گوشهای از اغتشاشات و فتنه 88 آشنا شوید.
کتاب کف خیابون؛ نویسنده محمدرضا حدادپور