پدرم تاج سرم...
14 فروردین 1402
روزانه که خاطراتم رو میخونه اگر نکتهای باشه یا غلط املایی یا هرچیز دیگه تماس میگیره و بهم یاداوری میکنه…
خستگی این 12 روز با حرف پدرم در شد…
یکی از تجربههای جدیدی که داشتم همین بود که جرئتش رو پیدا کردم و خانوا م رو عضو کانالم کردم تا نوشته هام رو بخونن..
بدون هیچ سانسوری