من افتخار میکنم که با "عقل" ازدواج کردم نه "عشق"..
بسم الله..
من افتخار میکنم که با “عقل” ازدواج کردم نه “عشق"..
من از خیلی ها شنیده بودم،آدم"باید” سن بالا ازدواج کنه که پخته تر باشه،پسرها و دخترهای کم سنُ سال تجربه کافی برای زندگی مشترک رو ندارند پس باید دانشگاه برن،چندسالی سرکار برن تا پخته بشن!! خُب این حرفا با منطق من اصلا جور نمیشد..هیچ جوره با قرآن و حرف هایی که از حاجاقا پناهیان شنیده بودم مَچ نمیشد.
معنای تجربه چیه؟یعنی آزمودگی در مهارت ها که ناشی از برخورد با آنهاست،راهی به سوی کمال.
پس چطور قبل از ازدواج به تجربه ی کافی دست پیدا کنیم؟خب متناقض با ایدئولوژی اسلامی ست..
.. سختم بود “تنها” تصمیم بگیرم اما گرفتم..
هر آدمی باید با خودش خلوت کنه ببینه از زندگی مشترک چی میخواد؟چی براش از همه چیز مهم تره.. چندسال پیش من تصمیم گرفتم به خاطر “اعتقادات” همسرم پا بذارم تو زندگی مشترک و در عین حال قید خیلی چیزها رو زدم،میدونستم شاید خیلی چیزها رو بلد نباشه یا نداشته باشه،میدونستم دیگه خبری از کیف و کفش برند نیست،میدونستم شاید فریزر همیشه پر نباشه
اما در عوض “بالی” خواهم داشت که پرواز رو بهم یاد بده و بذاره پرواز کنم..