#روزنگار_کوثرنت #روز_پیاده_روی #تولیدی
#روزنگار_کوثرنت
#روز_پیاده_روی
#تولیدی
داشتم پستای دوستای کوثرنتی درباره این هشتگ هارو میخوندم یاده پیاده روی خودم و دختر کوچولوم زینب تو کربلا افتادم
من هرروز ازساعت 8 صبح کلاس دارم تا ….
وهمیشه صبح ساعت 7 باید دخترمو ببرم پیش مادرم تا خودم برم کلاس …
اوایل سال تحصیلی چون هنوز عادت نداشتم اون همه پیاده روی کنم تا منزل مادرم اینا خیلی خسته میشدم البته تا یه مسیری باید تاکسی سوار بشم و بعدش چون تاکسی خور نیس اون مسیر باید یه 20 دقیقه ای بچه بغل پیاده روی کنم اما وقتی رفتیم کربلا و زینب رو بغل میکردم و راه میرفتیم دیدم اون مسیر اصلا خسته نمیشم و هرچقدر که بخوام میتونم پیاده روی کنم …
وقتی از کربلا برگشتیم و باز از اول هفته باید دخترمو میبردم خونه مامانم دیگه به خودم میگفتم این پیاده روی 20 دقیقه ای که خستگی نداره
و من هرروز این مسیر رو با دخترم پیاده روی میکنم …