خاطره ای ازاولین اجرای تئاترم درباره امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها و گذاشتن نام زینب روی دخترم به مناسبتوفات حضرت زینب سلام الله علیها
#به_قلم_خودم
#خاطره_من_از_اولین_اجرای_تئاتر_مذهبی_ام_با_مضمون_امام_حسین_وحضرت_زینب_سلام الله_علیها
خاطره ای ازاولین اجرای تئاترم درباره امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها و گذاشتن نام زینب روی دخترم
به مناسبتوفات حضرت زینب سلام الله علیها
سلام 15 سالم بود که با دادن تست بازیگری وارد یک گروه تئاتر مذهبی شدم . اولین گروهی بود که این قدر
نظر من را به خود جلب کرده بود طوری که خانواده ام هم اجازه دادند که من وارد این گروه بشوم.
این گروه کاملا مذهبی بود و تمرینات خانم ها و اقایان جداگانه بود . بسیار خوش حال بودم که امام حسین من را وارداین گروه کرد.
اولین اجرا فاطمیه، دومین اجرا ماه رمضان و سومین اجرا محرم بود.
شب اجرا شد اولین بار بود که من صحنه ی کربلا را با چشمانم از نزدیک می دیدم.
یک بیابان ویک فرات و خیمه های زیاد که در راس همه خیمه حضرت امام حسین و حضرت زینب بود.
چهارمین شب اجرا شب شهادت امام حسین علیه السلام بود.
آن شب زندگی من از این روبه آن رو شد و فهمیدم که امام حسین تازه کیست
قبل از آن همه ی امامان را به یک اندازه دوست داشتم اما از آن شب به بعد یک جور دیگر امام حسین و حضرت زینب را دوست داشتم.
مداح شروع به خواندن کرد و بازیگران شبه امام حسین و حضرت زینب بازی خود را آغاز کردند، نمیشه باورم که وقت رفتنه تموم این سفر بارش رو شونه ی منه کجا می خوای بری چرا منو نمی بری حسین این دم آخری چقدرشبیه مادری
مداحان دیالوگ را را یک به یک می خواندند، من داخل خیمه ی بازیگران به عنوان بازیگر گروه فرم و اصحاب امام حسین بودم.
وقتی مداح این مداحی را خواند نا خداگاه انگار من تبدیل به یک مهتای دیگر شده بودم من دیگر من نبودم من فقط یک
مجنون بودم آن روز تمام شد و فردا اجرای آخر و صحنه اسارت حضرت زینب و زنان خیمه را داشتیم
در آن صحنه من هم حضور داشتم
آن حس و حال را نمی توانم توصیف کنم فقط می توانم بگویم تمام هستی حضرت زینب برادرش حسین علیه السلام بود …
درسته انها بازیگر بودند اما واقعا همه متحول شده بودندو از دل و جانشان مایه می گذاشتند…
از آن روز دیگر تصمیم گرفتم برای رسیدن به هدفم امام حسین و خواهرش حضرت زینب سلام الله علیها را الگوی خود کنم.
2 سال بعد ازدواج کردم، با خودم قرار گذاشتم اگر خدا بهم فرزند بدهد اگر پسرباشد اسمش را حسین بگذارم و اگر دختر باشد اسمش را
زینب بگذارم
و خدا به ما یک دختر زیبا هدیه داد و من با افتخار نام زیبای حضرت زینب سلام الله علیه هارا روی او گذاشتم .
و او شد سیده زینب من …
امشب که داشتم درباره حضرت زینب مطالعه می کردم دیدم که خدا خودش نام ایشان را زینب گذاشته وقتی این را فهمیدم
فقط و فقط اشک از چشمانم سرازیر شد و خدارا شکر کردم ….
خدایا به خاطر همه داده ها و نداده هایت شکر …
#عشق_فقط_یک_کلام_حسین_علیه_السلام