جشنواره پیروزی انقلاب مرضیه حدید چی دباغ
#جشنواره_پیروزی_انقلاب
دست به کاری #کثیف و #غیر_انسانی و خباثت آمیز زدند؛ #دختر_دومم را که به تازگی به #عقد_جوانی درآمده بود دستگیر و…..
شبی که افراد خانواده دور هم جمع شده از احوال هم سخن می گفتیم ناگهان در خانه به صدا درآمد. دختر بزرگم رفت و در را باز کرد پرویز و سایر مأموران از من خواستند که بدون سر و صدا همراه شان بروم.
به کمیته مشترک رسیدیم، در کمیته فهمیدم ساواک اطلاعات زیادی از من در دست دارد، این که من با این تعداد بچه و مشکلات زیاد زندگی و با وجود زن بودنم دارای ارتباطات و فعالیت های سیاسی گسترده بودم، حساسیت شان را بیشتر برمی انگیخت.
#شکنجه ها با سیلی و توهین و به تدریج با شلاق و باتوم و فحاشی جان فرسا شروع شد. چند بار دست و پایم را به صندلی بستند و مهار کردند و کلاهی آهنی یا مسی بر سرم گذاشته و بعد جریان الکتریسیته با ولتاژهای متفاوت به بدنم وارد می کردند که موجب رعشه و تکان های تند پیکرم می شد بعد با پاشیدن آب هوشیارم کرده مجبور می کردند تا راه بروم که پاهایم ورم نکند. دردی که بر وجودم در اثر این کار مستولی می شد، طاقت فرسا و جانکاه بود.
از وحشت و ترس خود را به دیوار چسباندم تا اگر دوباره برای شکنجه آمدند، پشتم از ضربات شلاق درامان بماند؛ از شدت خستگی چشم هایم را نمی توانستم باز کنم، صدای پایی شنیدم #چشم هایم را نیمه باز نگه داشتم، دیدم #مأموری وارد شد خدا #عذابش را زیاد کند چشم هایم را کاملاً بستم و به خدا توکل کردم ؛ با باتومی که در دست داشت؛ جلو آمد و مرا کتک زد؛ وحشی و نامتعادل به نظر می آمد،اثر باتوم برقی بر روی نقاط حساس بدن از جمله گوش، لب و دهان به قدری دردناک بود که کاملاً بی حس و بی نفس می شدم.
حدود 16 روز از بدترین و وحشتناک ترین شکنجه ها را تحمل کردم، ولی هنوز چیزی یا مطلب درخور و با اهمیتی به ماموران نگفته بودم؛ و این امر سخت بر مأموران و بازجوها گران آمد. از این رو دست به کاری کثیف و غیرانسانی و خباثت آمیز زدند؛ #دختر_دومم را که به تازگی به #عقد_جوانی درآمده بود دستگیر و به کمیته نزد من آوردند…..
#قسمت_اول
ادامه دارد……..
#مرضیه_حدیدچی_دباغ
#بانوی_مبارز_انقلاب_اسلامی
#فرماندهی_سپاه_همدان
#شادی_روحش_صلوات