بادیگارد
یک سالی میشود که نیمی از کتابخانه خانهمان را کتابهای شهدای مدافعحرم نشر روایت فتح، پر کرده است. راستش را بخواهید هرچقدر هم این کتابها را بخوانم باز برایم جذابیت دارد. زندگی هر یک از این شهدا برایم درسی ست که دریای معرفت را به رویم گشوده است.
شاید همه شما اسم شهید عبدلله باقری
یا همان بادیگارد جناب اقای احمدینژاد را شنیده باشید که در سوریه شهید شده است. اما شناختن این شهید بزرگوار با همین یک خط کافی نیست. کتاب بادیگارد روایتی از حرفها و خاطرات ریز و درشت نشنیده از این شهید بزرگوار است که از زبان مادر، همسر، برادر و دوستان این شهید روایت شده است تا ما با شخصیت و زندگانی این شهید از نزدیک آشنا شویم.
بخواهم به طور کلی برایتان از این کتاب بگویم همین یک جمله کافی ست، عبدالله خود خود واقعیش بود. سعی داشت فقط و فقط خدا از او راضی باشد. سعی داشت اگر مسئولیتی را برعهده میگیرد به بهترین شکل از پس آن بر بیاید تا خدا از او راضی باشد .
شهید عبدلله باقری به خاطر عقاید و ایمانش از همسر و دخترانش گذشت تا محافظ حرم شود.
کاش میشد همه ما در هر پست و مقامی که هستیم و یا همین خانواده، مسئولیتهایمان را به درستی انجام بدهیم.
انشالله همهما پیرو راه شهدا باشیم.