شب جمعه یادت نکنم میمیرم
24 شهریور 1401
شب جمعهست. یادمه سال۹۵ که کربلا بودم. زینب ۱سال و نیمش بود و علی رو ۵ماهه باردار بودم. حرم خیلی شلوغ بود. مادر و خواهرم رفتن توی صف که برن زیارت امام حسین. تقریبا ۱ساعت و نیم زمان میبرد تا برن و برگردن. شب جمعه بود دلم خیلی میخواست برم زیارت. زینب رو… بیشتر »
نظر دهید »