تو تنها نیستی
18 مهر 1401
جایی خوندم یکی از تنهایی نوشته بود، یاد قدیمای خودم افتادم. اما الان میفهمم که من اون سالها اشتباه محض میکردم. تنهایی واقعا یه مسئله پیچیده و جداگانس. بذارید یه جوره دیگه براتون تعریف کنم. شما اگه رفتی بیرون و موقع برگشت زنگ خونتون رو زدی و یکی در رو… بیشتر »
3 نظر
روز اول مدرسه
02 مهر 1401
ساعت یه ربع هفت از خواب بیدار شدم. اما بچهها از وقتی ساعت هارو کشیدیم عقب خوابشون نامنظم شده. البته زینب از سر شوقش بلند میشه و علی رو بیدار میکنه. ساعت ۶ صبح با جیغ جیغاشون بیدار شدیم. هنوز سفره صبحانه رو آماده نکرده بودم که دیدم خامه شکلاتی برداشتن… بیشتر »