نامهی مادر شهید به حاج قاسم
09 دی 1401
توی رختخواب خودم را به خواب زدهام. مثل همان روز که او به خانهمان آمد و بدنم درد میکرد، استخوانهایم تیر میکشد. نمیدانم چرا انقدر دلم شور میزند. یاد آن صبحی افتادم که دلم مثل سیروسرکه میجوشید و خبر شهادت علی را برایم آوردند و مرا مادر شهید… بیشتر »
نظر دهید »
رفیق خوشبخت ما
13 آبان 1401
کتاب رفیق خوشبخت ما را خواندم. نسخهی رایگانش در طاقچه و سایتهای دیگر بود. این کتاب در ۸ باب از خاطرات حاج قاسم میگوید. در اینکتاب کمی هم از زندگینامه ایشان نوشته و در آخر کتاب وصیتنامه سردار را هم آورده است. کتاب کم حجم و تاثیرگذاری بود. خواندنش هم… بیشتر »
بزرگترین سرمایه
30 شهریور 1401
اینم از لوازم تحریر زینب که امسال کلاس اولی شده و فردا جشن شکوفهها داره. قصه از این قراره که من ۱۳روز اول محرم منزل مادرم مداحی میکردم. یه نوحه بود که آخر سینهزنی میخوندم و پایه ثابت هرروزمون بود. در کنارش هرروز با بچهها نوحه اصلی رو گوش میدادیم.… بیشتر »
هر چه داریم از شهدا داریم
24 شهریور 1401
هرچه داریم از شهدا داریم این روزها که پیر و جوان راهی پیاده روی عظیم اربعین شدهاند من را یاده شهدا میاندازد که تا آخرین قطرهی خونشان در راه اسلام جنگیدند. حاج قاسم تو رفتی اما اسمت، یادت همیشه در قلب همهی ما خواهد بود. حاج قاسم امروز شاهد بودم که… بیشتر »