دستای پفکی
28 آذر 1401
هفت روز است که دستانشان را به من نزدهاند. دلم خیلی برایشان تنگ شده. با نبودنشان انگار روح از بدن من خارج شده است. دلم حتی برای آن دختری که دستان ماژیکی و لکهدارش را به صورت من میمالید هم تنگ شده است. زمانی که از توی حیاط با آن صفهای مارپیچی به… بیشتر »
1 نظر