تذکرة الاولیا _ عطار نیشابوری
13 تیر 1396
گفت: سی سال بود تا مرا آرزوی حج بودو ازوصله دوزی سیصد و پنجاه درم جمع کردم.امسال قصد حج کردم تا بروم. روزی سرپوشیده ای که در خانه است حامله بوداز همسایه بوی طعامی میآمد. مرا گفت: برو و پاره ای بیار از آن طعام. من رفتم. به در خانه همسایه آن حال خبر دادم… بیشتر »
نظر دهید »