السلام علیک یا ابا عبدالله
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا “ذکر حسین” است همانجاست بهشت
السلام علیک یا ابا عبدالله
عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا “ذکر حسین” است همانجاست بهشت
السلام علیک یا ابا عبدالله
حسین عاشورا را برداشت
وزینب اربعین را…
و خدا برای خودش #حسین_و_زینب را
118_روز_تا_اربعین_حسینی
اربعین_پای_پیاده_حرمت_میچسبد
دلم در آرزوی
کربلایت غصه دارد
دعا کن تا برات کربلایت
را کند مهدی عطایم
خنده خندوانه از چه جنسی است؟
موضوع برنامه خندوانه، خنده است. این برنامه یکی از اولین محصولات شبکه نسیم بود. شبکه ای که اساساً برای خندیدن به وجود آمده بود. با راه اندازی برنامه خندوانه خیلی زود مشخص شد که شبکه نسیم می تواند یکی از قدرتمندترین شبکه های سیما باشد. شبکه ای که بیشتر برنامه هایش گزیده آیتم های نمایشی تولید شده و یا آیتم های دوربین مخفی بود و امیدوار بود مردم با فرستادن ویدیوهای شیرین کاری بچه های خودشان بتوانند این شبکه را در کار سخت و ناشدنی خنداندن مردم یاری کند، ناگهان به یکی از قدرتمندترین شبکه ها بدل شد. این جهش حاصل رخدادی پیش بینی نشده بود. حتی مدیران سازمان هم نمی دانستند که عبارت «شبکه نسیم؛ شبکه نشاط و سرگرمی» چه قدرت رسانه ای بالایی دارد. معروف است که خنداندن مردم ایران کار سختی است و حالا شبکه ای آمده بود که می خواست خود را وقف خنده و سرگرمی کند. توفیق شبکه نسیم از قدرت خود عبارت «نشاط» می آمد؛ حتی خود این واژه نیز حاوی قدرتی رسانه ای است. در حالیکه همه برنامه های سازمان به شکل تاسف باری می کوشیدند که خود را حاوی پیام و ارزش نشان دهند، شبکه ای آمده بود که رها از همه این قید و بند ها تنها می خواست بخنداند.
نگاهم روشن از نورِ یقینت
چه بی همتاست لبخندِ متینت
خدا ایکاش از عمرم بگیرد؛
بیفزاید به عمرِ نازنینت!
#سایه_اش_مستدام_برسرمان
سلام دعای توسل خواندم تو صحن ازادی مخصوص همه کسایی که التماس دعا داشتن
سلام دوستان عزیزم امروز عازم مشهد مقدس هستم همراه دختر گلم زینب.
دعاگوی همه دوستان کوثرنتی هستیم.
پاورپوینت.
#پاورپوینت_کودکان
موضوع:درهای بهشتی (پدرومادر)
چکیده :
پاورپوینت.
موضوع:نقش مهرومحبت درزندگی
چکیده :
قلبم از کار که افتاد به من شوک ندهید
اسم ارباب بیاید , ضربان می گیرد
عمرے ست بہ شیعیان حسادت دارند
بدجور بہ یڪ دگـر شباهت دارند
از ڪوچہ و از بقیع دانستم ڪہ
اینها بہ خراب ڪردن عادت دارند
کوری چشم حسودان
صبح روز زوال آلسعود
بقیع را سریع مےسازیم
هشتاد و یڪ قدم به محرم دلم شڪست
در روضہ ے بقیع و امام ڪرم شڪست
در یوم هدم دیده ے هفت آسمان گریست
وقتی ڪہ حرمت حرم محترم شڪست
گفت: سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود
و ازوصله دوزی سیصد و پنجاه درم جمع کردم.
امسال قصد حج کردم تا بروم.
روزی سرپوشیده ای که در خانه است حامله بود
از همسایه بوی طعامی میآمد.
مرا گفت: برو و پاره ای بیار از آن طعام. من رفتم. به در خانه همسایه آن حال خبر دادم.
همسایه گریست و گفت: بدانکه سه شبانروز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند.
امروز خری مرده دیدم. باررا از وی جدا کردم و طعام ساختم، بر شما حلال نباشد.
چون این بشنیدم آتش در جان من افتاد.
آن سیصد و پنجاه درهم برداشتم و بدو دادم.
گفتم: نفقه ی اطفال کن که حج ما این است.
تذکرة الاولیا _ عطار نیشابوری
نقد فیلم “فصلی از داستان جنگ ; یادداشتی بر فیلم ویلایی ها”
فیلم با یک نوشته ای بر پرده سینما آغاز می شود. تا قبل از خواندن آن نوشته گمان می بریم که که با گذشت تقریبا سه دهه از پایان جنگ اجمالا چیزی نمانده که ما از آن بی خبر باشیم و فصل های مهم جنگ و جزییات آن باز گو شده ولی به محض خواندن آن نوشته با داستان تازه ای روبرو می شوید.
فیلم داستان زنانی را تعریف می کند که در یک شهرک ویلایی در اندیمشک زندگی می کنند که آن زمان عقبه ای از مناطق جبهه و خط نبرد بود.
این زنان عمدتا همسران رزمندگانی بودند که در جنگ سمت های مهمی داشتند و نمی توانستند مثل سایر رزمنگان به مرخصی بروند از این رو همسر و فرزندان خودشان را در این ویلا های متروک و مخروب اسکان داده بودند تا به آنها نزدیکتر باشند.
اوج #متمدن بودن یک روشنفکرنمای مدرن ، در پوشیدن اینگونه لباسها متجلی میشود
این یعنی #مرگ_فرهنگی