برگرد و پس بده تنهایی مرا
11 دی 1401
کیفم را بغل زدم و چادرم را سر کردم و به سمت میدان شهدا راه افتادم. فاطمه و زهرا هم قرار است به من ملحق شوند. قدمزنان به سمت میدان میروم که تلفن همراهم زنگ میخورد، با دستان لرزان دکمهی سبز را میزنم، تا صدای آن ور خط را بشنوم. “الو… بیشتر »
نظر دهید »
اولین مادر شهید ژاپنی
30 شهریور 1401
درحال جمع کردن سفرهی شام بودم که با تیزر معرفی کتابی سرم به سمت تلویزیون برگشت. یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران در این روزها که بعضی انساننماها خون آدم را در شیشه میکنند دیدند این معرفی کتاب برایم نور ایمان بود. آنقدر شیفتهی این مادر شدم که همسرم… بیشتر »