اگر مےخواهے قدر مادرٺ را بفهمے، یڪ شب دو تا آجر بہ شڪمٺ ببند و بخواب!
????آیٺ اللہ مجتهدے (ره):
استاد ما مےفرمودند:
اگر مےخواهے قدر مادرٺ را بفهمے، یڪ شب دو تا آجر بہ شڪمٺ ببند و بخواب!
در همان شب، متوجہ سختے ولادٺ و باردارے خواهے شد!
عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام
????آیٺ اللہ مجتهدے (ره):
استاد ما مےفرمودند:
اگر مےخواهے قدر مادرٺ را بفهمے، یڪ شب دو تا آجر بہ شڪمٺ ببند و بخواب!
در همان شب، متوجہ سختے ولادٺ و باردارے خواهے شد!
زبون حال اونایی که میخوان برن کربلا …
حسین جان …
دستت همیشه روی سر ما پیاده هاست
این «اربعین» به لطف خدا «کربلاییام»
زائر شدن به قسمت و دعوت همیشه نیست
ای بی خبر بکوش، زیارت گرفتنی است
داستان مردی که به زیارت آقا امام حسین علیه السلام نمیرفت
شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را اراده میکرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت مینمود؛ تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.
سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهلبیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور میباشند و دستشان به حرم مطهر نمیرسد.»
آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار.
هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت میدانم و نهی از منکر واجب است.»
وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید. سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید .
نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود میلرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت میکرد تا این که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.
چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ ؛ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است؟»
پس فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.»
منبع:
????داستانهای علوی، ج4، ص210/ دارالسلام عراقی، ص301.
اباعبدالله
پایه روضه مینشینم گوشه ای از هیئتت…،
کربلا باشد برای خوبهایت من بدم..
نگو شهادت عباس (ع)
بگو وضوی عشق
اول دست راست
بعد دست چپ
نوبت به مسح سر رسید
عمود آهنین آمد
????یا کاشف الکرب اکشف کربی به حق اخیک الحسین(ع)
یا زینب کبری(س)
یک مرتبه بین راه پایش لرزید
مبهوت شد، از بغض صدایش لرزید
زینب به چه خیره شد که اینگونه زمین
از ناله ی “وا محمدا"یش لرزید؟!
حاصل عقل بُوَد عشق و، جنون میوهی اوست
هر که از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست
29 روز تا اربعین
20محرم
1ـ دفن بدن جُوْن در کربلا
بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جُوْن، غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند، در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطّر بود و سپس او را دفن کردند. (1)
جُون کسی بود که امیر المؤمنین علیه السلام او را به 150دینار خرید و به ابوذر بخشید.
هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین علیه السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند : در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی ! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
جون خود را به قدم های مبارک امام حسین علیه السلام انداخت و بوسید گفت : ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
جون با خود فکر کرد : من کجا و این خاندان کجا؟! لذا عرضه داشت : آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا ابا عبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند.
با آنکه جون پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچّه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم نا پاک کرد.
او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیه السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب رِیحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام».
«بار الها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام محشورش نما».
از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطّر بود. (2)
???? منابع :
1. بحار الانوار : ج 45، ص 22، 71. و … .
2. وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام : ص115.
یا حسین(ع)
این اسبها که روی تن تو دویده اند
طرحی جدید از بدنت آفریده اند
ای عطر سیب سرخ ، تمامی قافله
از روی نیزه رایحه ات را شنیده اند
ساعات عصر ابر سیاه براده ها
از هم تمام پیکرتان را بریده اند
تنگ غروب در پی هفده سر دگر
عکس تو ا به صفحه نیزه کشیده اند
در زیر آفتاب همه برق می زنند
سر نیزه های کوفی عجب آب دیده اند
جسـم و روحـم بـا حـرم گشتـه عـجـیـن
حــال و روزم بــا غـمـت گـشـتـه غـمـیـن
این سه جمله خواب شب های من است
کـــربــلا…پـــای پــیــاده…اربـــعـــیـــن…
#لاأدری
اشک بر پرواز دل پر میدهد
ریشه گر در آب شد بر میدهد
اشک راه گل پیدا کردن است
ناله را با آه سودا کردن است
اشک یعنی آتش دل آب رو
در عروج دل در آب وضو
شیعه اشک از ماتم هر کس نریخت
گوهر در دانه پیش خس نریخت
شیعه یک دشت است یه سینه سراغ
یک جهان داغ است یک سینه سراغ
شیعه دارد یک مزار بی نشان
عشقت اما نیست تنها یک مدعا
همرهش اشکی مداوم کن عطا
اشک درمان ملامت می کند
وقت دل تنگی قیامت می کند
اشک صدها راز دارد به دل
بهر اظهار آید از دیده برون
بی وجود اشک میمیرد دلم
راستی بی اشک میگیرد دلم
آقا گریه شد کارم نه چون زینب ولی
آب نوح و آب چشم زینب خونین جگر
هر دو طوفان است اما این کجا و آن
سلام این گلدون ها هم خودمون پرورش دادیم بونسای هستن از نوع ادنیوم اینا مهتابی عای مخصوص دارن کلا کلاسشون بالاس
گل_وگیاه_طلبگی
سلام اینم سفره شام برای مهمونام شام هم کشک بادمجون درست کردم با نون و سبزی
امام صادق(ع )فرمودند:
????صدقه دادن وصلوات فرستادن درشب وروزجمعه برابرهزارحسنه است وهزارسیئه بوسیله آن نابود
می شودوهزاردرجه برمقام آدمی افزوده می شود
????وسائل الشیعه،ج7،ص380
#دلنوشت #به_قلم_خودم
دیروز صبح حوزه کلاس داشتیم صبح ساعت هفت و نیم دخترم رو بردم خونه مادرم تا ازش مراقبت کنه تا من کلاسم تموم بشه
نزدیکای خونه مادرم اینا یک موکب از اول محرم تا همین دیروز نصب بود و روی ان کلی ذکر و عکس شهدا و ….. نصب بود
موقع برگشت از خونه مادرم اینا از نزدیک موکب که داشتم رد میشدم دیدم یکی داخلش خوابیده فکر کنم سرپناهی نداشت …..
اشک تو چشمام جمع شد ….. تو دلم گفتم ای خدا این امام حسین چقدر مهربون و بخشنده هستش که غنی و فقیر براش فرقی نداره و همه رو زیر پروبال خودش
گرفته و پناه داده چه کار بد کنی چه کار خوب کنی امام حسین نگاهت میکنه ….
ادم باید همیشه یکی رو دوست داشته باشه که همیشه بهش افتخار کنه …..
خدایا شکرت …..
ای پناه بی پناهان حسین ……..
مادرم گفت که این اشکِ تو از شیر من است
من تورا گریه کن ِ شاهِ مُحَرَم کردم
دلم دست #حسین (ع) است….
دائم دلم از این و از آن سیر میشود
دارد زمان رفتن من دیر میشود
یک کربلا ببر که #حسرت به دل شدم
دارد #گدای مادرتان پیر میشود
آیتــ الله مجتهدے تهرانے(ره):
به دو علت موعظه و پند و اندرز در مردم تاثیر نمیکند:
یڪی اینکه طرف مقابل زمینه پذیرش سخنـان خوب ندارد مثال یزیدها و معاویه ها، اگر چہ بزرگوارانی مثـل امـام حسیـن و یا امیر مومنان (ع) موعظه ڪنند اثر نمےکند.
دوم اینڪه گوینده واعظ خود اهل عمـل نیست. هنوز نتوانستہ است خـود را بسـازد و گناهـان را تـرک ڪند و تقوای الهے را رعایت نمایـد.