خِیر یَعنے در جَوانے رَفتہ باشے ڪَربلا....
خِیر یَعنے در جَوانے
رَفتہ باشے ڪَربلا….
رَحم ڪُن بر مَن بَراتِ
ڪَربلا گُم ڪَرده ام….
#السلام_علیڪ_یا_ابا_عبدالله
شوق سفر به کربلا
شوق سفر به کربلا????
جز در غم عشق سینه را چاک مکن
دل خوش به کسی در سفر خاک مکن
ای شوق سفر به کربلا در جانت
اشک عطش حسین را پاک مکن
#ارباب_حسین_ع اگر #روزم پریشان شد ، فــدای تاری از #زلفش کہ هر #شب با خیالش #خواب های دیگری دارم
#ارباب_حسین_ع
اگر #روزم پریشان شد ،
فــدای تاری از #زلفش
کہ هر #شب با خیالش
#خواب های دیگری دارم
#لبیـڪ_یـا_حســـیـن_ع
کربلای ما همه دست عقیله میرسد اربعین ما زائر کرببلای زینبیم
#مناجات_حضرت_زینـب_س
در میان این قبیله ما گدای زینبیم
ما حسینیون همیشه زیر پای زینبیم
زندگی اش را سراسر وقف محبوبش نمود
گریه کن های غم و درد و بلای زینبیم
گر حسینی گشته ایم از زحمت بسیار اوست
ما همه ممنون تیغ خطبه های زینبیم
ماجرای کربلا را یکتنه جمعش نمود
زیر دین انقلاب و ماجرای زینبیم
دشمنش حتی میان بزم عیش و نوش گفت:
طیب الله ما شگفت از این وفای زینبیم
این علامت ها همه روز قیامت شاهد اند
تا نفس در سینه بوده در عزای زینبیم
کارو بار روز محشر دست دخت مرتضاست
ما قیامت هم خدایی در ثنای زینبیم
کربلای ما همه دست عقیله میرسد
اربعین ما زائر کرببلای زینبیم
#لبیـڪ_یـا_حســـیـن_ع
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#یا_زینب_کبرے_س
#یا_زینب_کبرے_س
کوفی و #شامی یکی
از دیگری بد #چشم تر
مانده ام گویم #امان
از #کوفیان یا شامیان
یا زینب سلام الله علیها؛ زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست اورا اسیر ِ قافله خواندن خجسته نیست...
یا زینب سلام الله علیها؛
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
اورا اسیر ِ قافله خواندن خجسته نیست…
مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه: به اَبی اَنتَ وَ اُمی یا اَباعَبدِالله. . . ????شروع ماه به نام حسین(ع)....
مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه:
به اَبی اَنتَ وَ اُمی یا اَباعَبدِالله. . .
????شروع ماه به نام حسین(ع)….
جان زهرا تو مرا ڪرب و بلا زائــر ڪن با همین اشڪ #شب_جمعہ مرا طاهر ڪن گم شده هویتم بس ڪہ گنهڪار شدم المثناے مــــرا با #ڪرمٺ صـــادر کن
جان زهرا تو مرا ڪرب و بلا زائــر ڪن
با همین اشڪ #شب_جمعہ مرا طاهر ڪن
گم شده هویتم بس ڪہ گنهڪار شدم
المثناے مــــرا با #ڪرمٺ صـــادر کن
شاید امسال بیایم حرمت، یا شاید ????????سر و کار دل من هست فقط با شاید!!!
شاید امسال بیایم حرمت، یا شاید
سر و کار دل من هست فقط با
شاید!!!
شیرین تَر اَز این شور نَدیدیم هـَمه ی عُمْر شوری که خُدا دَر دلَم اَفکندہ حُسین است... #عشق_حسین_است_بس...
شیرین تَر اَز این شور نَدیدیم هـَمه ی عُمْر
شوری که خُدا دَر دلَم اَفکندہ حُسین است…
#عشق_حسین_است_بس…
زن با تدبیر و ظرافت، میتواند مرد را در دست خودش بچرخاند.
زن با تدبیر و ظرافت، میتواند مرد را در دست خودش بچرخاند.
???? زنها قویتر از مردهایند. زنها میتوانند با تدبیر و با #ظرافت، مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ انسان، هم در تجربه این را مشاهده میکند، هم با قیاسهای فکری و عقلی این را میتواند اثبات بکند. این واقعیّتی است. بله، زنهایی هستند که بی تدبیری میکنند، لذا این کار را نمیتوانند انجام بدهند؛ امّا زنی که اهل تدبیر باشد، مرد را میکند رام خودش. این مثل این است که یک نفری بتواند یک شیر درنده را افسار بزند، سوارش بشود؛ این معنایش این نیست که او از لحاظ جسمی از این شیر قویتر است، معنایش این است که توانسته این اقتدار معنوی را به کار ببرد؛ زنها این توانایی را دارند، منتها با ظرافت؛ یعنی ظرافتی که میگوییم، تنها ظرافت در ترکیب جسمانی و ساختمان جسمانی نیست، بلکه ظرافت در فکر و اندیشه و تدبیر و دستگاه تصمیمگیری است که خدای متعال در زن قرار داده است.
رهبر انقلاب؛ 92/02/21
اگر مےخواهے قدر مادرٺ را بفهمے، یڪ شب دو تا آجر بہ شڪمٺ ببند و بخواب!
????آیٺ اللہ مجتهدے (ره):
استاد ما مےفرمودند:
اگر مےخواهے قدر مادرٺ را بفهمے، یڪ شب دو تا آجر بہ شڪمٺ ببند و بخواب!
در همان شب، متوجہ سختے ولادٺ و باردارے خواهے شد!
حسین جان ... دستت همیشه روی سر ما پیاده هاست این «اربعین» به لطف خدا «کربلاییام»
زبون حال اونایی که میخوان برن کربلا …
حسین جان …
دستت همیشه روی سر ما پیاده هاست
این «اربعین» به لطف خدا «کربلاییام»
زائر شدن به قسمت و دعوت همیشه نیست ای بی خبر بکوش، زیارت گرفتنی است
زائر شدن به قسمت و دعوت همیشه نیست
ای بی خبر بکوش، زیارت گرفتنی است
داستان مردی که به زیارت آقا امام حسین علیه السلام نمیرفت
داستان مردی که به زیارت آقا امام حسین علیه السلام نمیرفت
شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را اراده میکرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت مینمود؛ تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.
سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهلبیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور میباشند و دستشان به حرم مطهر نمیرسد.»
آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار.
هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت میدانم و نهی از منکر واجب است.»
وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید. سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید .
نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود میلرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت میکرد تا این که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.
چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ ؛ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است؟»
پس فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.»
منبع:
????داستانهای علوی، ج4، ص210/ دارالسلام عراقی، ص301.
اباعبدالله پایه روضه مینشینم گوشه ای از هیئتت...، کربلا باشد برای خوبهایت من بدم..
اباعبدالله
پایه روضه مینشینم گوشه ای از هیئتت…،
کربلا باشد برای خوبهایت من بدم..
یا کاشف الکرب
نگو شهادت عباس (ع)
بگو وضوی عشق
اول دست راست
بعد دست چپ
نوبت به مسح سر رسید
عمود آهنین آمد
????یا کاشف الکرب اکشف کربی به حق اخیک الحسین(ع)
یا زینب کبری
یا زینب کبری(س)
یک مرتبه بین راه پایش لرزید
مبهوت شد، از بغض صدایش لرزید
زینب به چه خیره شد که اینگونه زمین
از ناله ی “وا محمدا"یش لرزید؟!
حاصل عقل بُوَد عشق و، جنون میوهی اوست هر که از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست 29 روز تا اربعین @khadminharam
حاصل عقل بُوَد عشق و، جنون میوهی اوست
هر که از عشق تو دیوانه نشد عاقل نیست
29 روز تا اربعین
20 محرم دفن بدن جون در کربلا
20محرم
1ـ دفن بدن جُوْن در کربلا
بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جُوْن، غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند، در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطّر بود و سپس او را دفن کردند. (1)
جُون کسی بود که امیر المؤمنین علیه السلام او را به 150دینار خرید و به ابوذر بخشید.
هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین علیه السلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند : در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی ! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
جون خود را به قدم های مبارک امام حسین علیه السلام انداخت و بوسید گفت : ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
جون با خود فکر کرد : من کجا و این خاندان کجا؟! لذا عرضه داشت : آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا ابا عبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند.
با آنکه جون پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچّه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم نا پاک کرد.
او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیه السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب رِیحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام».
«بار الها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام محشورش نما».
از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطّر بود. (2)
???? منابع :
1. بحار الانوار : ج 45، ص 22، 71. و … .
2. وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام : ص115.