نماز شب دوم ماه رمضان
💠 نماز شب دوم ماه رمضان
🔷قال امیرُالمؤمنین علیه السلام: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّانِيَةِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ، يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ عِشْرِينَ مَرَّةً، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ جَمِيعَ ذُنُوبِهِ وَ وَسَّعَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ وَ كَفَى سُوءَ سَنَتِه.
🔶امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هر کس شب دوم ماه رمضان،
4 رکعت نماز بخواند،
در هر رکعت یک حمد و بیست مرتبه سوره قدر،
خداوند همه گناهانش را آمرزیده، روزی را بر وی وسعت بخشیده، و از بدی سال او را نگاه می دارد.طبق خطبه بیست و یکم نهج البلاغه چه هنگام پرده ها کنار خواهد رفت و افراد حقیقت اشیاء را درک می کنند ؟
📚 بحارالأنوار، ج97، ص382 به نقل از اربعین شهید و مفاتیح الجنان اعمال ماه رمضان
عشق فقط یک کلام حسین علیهالسلام
خاطرات تبلیغ ماه رمضان
1️⃣ قسمت اول
🔸️پیش از ازدواج با سید، من اکثر شهرهای ایران را دیده بودم. آنهم بهخاطر اینکه پدرم رانندهی ماشین سنگین بود. هروقت که پیش میآمد مارا با خود به شهرهای مختلف میبرد.
اولین سفری را که با کامیون سبز پدرم رفتیم هیچوقت از یاد نمیبرم. باروبندیل سفر را پشت کامیون ریختیم و مثل کامیون ارسطو در سریال پایتخت؛ یک سوئیت سیار درست کردیم. هروقت خسته میشدم از سوراخسمبههای روی در کامیون بیرون را تماشا میکردم.
من بهسفر کردن در شرایط سخت عادت داشتم. اما این سفر برای سید اولین سفر سخت زندگیاش بود.
یکسال بعد از اینکه ازدواج کردیم سید مُلبس شد. باید برای هر ماه رمضان و محرم بهیک منطقه سفر میکردیم. خردادماه سال ۹۳ یکماه قبل ماه رمضان وقتی که خبر داد باید به یکی از روستاهای اطراف تبریز برویم گل از گلم شکفت. اما یادم آمد که در این یکسال که عروس آذریها بودم هنوز نمیتوانستم یک کلام ترکی صحبت کنم. برای همین دست به کار شدم تا این یک ماه باقیمانده را هرطور که شده ترکی یاد بگیرم…
ادامه دارد…😊
✍️ خودم
هنوزم که هنوزه
#هنوزم_که_هنوزه دلم برای خوردن هلههولههای بچگی مخصوصا اون آلوچههایی که برعکسش میکردیم توی دستمون و میخوردیم تنگ شده…
مرا جز تو به کس نیست امیدی
مرا جز تو به کس نیست امیدی یابن الحسن
#تولیدی
تفاوت عید پارسال و امسال
آخرین پست سال ۱۴۰۱ رو از زبون خانم کاپوچینو مینویسم.
خانم کاپوچینو پارسال موقع سال تحویل توی خیابون سرگردون بود و حالش بد بود…
خیلی حالش بد بود
دلتنگ بود…
بغض داشت خفش میکرد… تنها بود…
اما امسال به لطف خدا و به عنایت خدا سرگردون نبود…
خدایا به خاطر همه چیز ازت ممنونم.
شکرت
هفت سین را با سلام بر شهدا تکمیل کردیم
هفتسین را با سلام بر شهدا تکمیل کردیم. 🍃🌸
هر چه امروز کشور ما دارد
و هرچه در آینده بدست بیاورد
به برکت خون این جوانان شهید است…
سال نو مبارک✨
به یاد شهید روحالله عجمیان
هنوزم که هنوزه
#هنوزم_که_هنوزه
هنوزم که هنوزه همه کارام رو میذارم روز اخر بعدش میبینم آب قطعه🤣
هنوزم که هنوزه نرفتم سمنو و سیر و سنجد بخرم😃
مهربانی بی منت
تاب و سرسره رو رها کرد. با سرعت رفت پشت درختای پارک و بعد از چند دقیقه این گل رو گرفت جلو صورتم…
مهربونی رو باید از بچهها یاد بگیریم…🌱🍀
آغوش ضریح
از زمانی که توی مهدیه نشستم و کتاب دعا را مقابلم گرفتم ندایی از درونم میگفت:” بعد از دعای ندبه برو امامزاده حسن” دعا که تمام شد نفهمیدم چطوری خودم را بین کوچهپسکوچهها به امامزاده رساندم.
حالم مثل همیشه نبود.
نیرویی مرا به سمت خودش میکشاند.
به امامزاده رسیدم. کفشم را طبق معمول توی کیسه گذاشتم و پردهی ورودی را کنار زدم.
تا پای راستم را داخل امامزاده گذاشتم. نسیم ملایمی صورتم را لمس کرد. همهی خادمان کناری ایستاده بودند.
برای اولینبار بود که این صحنه را میدیدم.
در ضریح مبارک باز شد. خادمان با پرهایی که به دست داشتند زوار را داخل یک صف مرتب کردند و قرار شد همه داخل ضریح برویم…
احساس کسی را داشتم که به مراد دلش رسیده است.
کولهبار سنگین غمی که تا آن لحظه به دوش کشیده بودم چشم بر هم زدنی سبک شده بود.
یکی به یکی زوار وارد ضریح شدند…
نوبت من رسید…
برای اولینبار در عمرم توانستم ضریح امام زاده حسن را از نزدیک زیارت کنم. اشک شوق میریختم و از اینکه سعادتی پیدا کرده بودم تا از نزدیک امامزاده را در آغوش بگیرم خوشحال بودم.
دوست نداشتم دل بکنم اما برای حاجت همهی خانواده دو رکعت نماز خواندم و با گلی که خادمان بهعنوان تبرکی دادند با ضریح وداع کردم.
آخر با قابی که از ضریح در ذهنم قاب کرده بودم راهی منزل شدم. من کجا و زیارت ضریح از نزدیک کجا؟
خدایا هنوز باورم نمیشود..
به نقل از مادرم
به قلم خودم
دنیا دوروزه
♡ ♡ ـבنیا בو روزه… ♡ 😉
◉━━━━━━─────── ↻ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆
#تولیدی
فرو الی النور
همهی زخمها توی ماه اسفند سر باز میکنه
حواست باشه توی پیچ خم زندگی گم نشی…
✼ ҉ ـ؋ـَرو الے النور ҉ ✼
27 اسـ؋ـنـב 1401
کلامی از خانم کاپوچینو
#تولیدی
بیکس و تنها
گاهی واقعا نمیدونم درد دلم رو به کی بگم…
از اطرافیان که نمیتونم به کسی چیزی بگم…
همسر هم همینطور…
بچهها هم که نباید باهاشون در اینباره حرفی زد…
تو این موقع میشینم جلوی آینه و خیره به صورت خانم کاپوچینو گریه میکنم…
دهنم حتی باز نمیشه که بد و بی راه هم بگم تا سبک بشم…
غم رو قورت میدم… اشک فقط سنگینی چشمام رو کم میکنه…
چون وقتی ناراحت میشم. از حالت چشمام پیدا میشه…
زندگی یه دروغه بزرگه…
خار تو گلومه اما باید یه عمر صبوری کنم… خیلی سخته… هیچ کس نمیتونه درک کنه…
دنیا زندونه
داشتم ظرفهارا مرتب میکردم که دیدم خانم کاپوچینو دستم را گرفت و کشید به سمت پنجره…
نور نارنجی روی دستانش نشست و حدقهی چشمانش غروب خورشید را قاب گرفت.
لامتاکام حرفی نزد اما من از وجودش خواندم که میگفت:
“دل به این دنیا نبند…
دنیا یه زندون خوش رنگ و لعابه”
🧡ߊ߬ܟܿܝࡅ࡙ࡍ߭ ܫ̇ܝࡐܢ̣ߺ ܥܼܩܫܘ ۱۴۰۱
۲۶ اسـ؋ـنـב ۱۴۰۱
کوله پشتی 1401
خب نوبتی هم که باشه نوبته منه که کولهبارم رو جمع و جور کنم 😍👇👇 بریم که جواب بدیم😅
1️⃣فرض کنید که یک کوله پشتی دارید که قرار است با خودتان به سال 1402 ببرید. داخل این کوله پشتی چه تجربه یا تجربیاتی از سال 1401 میگذارید؟ این تجربیات میتوانند بزرگترین و بهترین درسهایی باشند که در سال 1401 و در جریان زندگی بدست آوردهاید.
✅️✅️ به هیچ کسی تکیه نکن هیچ کس جز خدا
2️⃣ برای چابکی در زندگی باید سبک حرکت کرد. بنابراین کولهپشتی سنگین قدرت حرکت ما را کم میکند. اگر قرار باشد چیزهایی را هم از کولهپشتی خود خارج کنید آنها چه خواهند بود؟ در واقع چه نکاتی هست که فکر میکنید در زندگی باید از آنها بگذرید و عبور کنید تا سبکتر حرکت کنید؟
✅️✅️ چیزی نذاشته بودم تو کوله پشتیم جز توکل به خدا پس عزیز من به هیچ چیز دل نبند، به هیچ کس و یا چیزی تعلق خاطر نداشته باش دنیا یه شوخیه بزرگه
3️⃣ برای اینکه در سال جدید انسانی توانمندتر باشید فکر میکنید چه ویژگیهایی باید در شما تقویت شود؟
✅️✅️😅 آدم باید در هرشرایطی خودش رو از روز قبلش بهتر کنه… حالا شعار نمیدما اما به قول حاج قاسم اگر میخواهی شهید بشی باید شهید زندگی کنی
♦️♦️ این هم بگم شاید ناخواسته و یا از روی احساس گاهی بداخلاقی کردم 😅 اون رو هم به بزرگی خودتون ببخشید من مهربونم اما عصبانی بشم خیلی وحشتناک میشم😅 خانم کاپوچینو در جریانه 🤣
بهار کی میدسد از راه؟
بهار من کی میرسد از راه؟
اوج بغض زمستان، اسفندی ست که گویی به تنهایی تمام 365 روز سال را، شانه به شانه با خود به این طرف و آن طرف برده است و چشم انتظار است…
صدای جیلینگ جیلینگ آویز پایش، یک دقیقه از سرم بیرون نمیرود، آویزهایی از جنسِ ردپاهای به جامانده که اسفند به اسفند داغ نبودنشان به دل صاحبانش چنگ میزند.
صدای به پِتپت افتادن اسفند را میشنوی؟ رمقی ندارد، دست و دلش به هیچ چیز نمیرود، نشسته روی صندلی رو به ایوان و با چشمان خیره به آمدن بهارش چشم دوخته است…
بهار من کی میرسی از راه؟؟
پن: این عکس رو حدود 9 سال پیش هنگام نزدیک شدن به غروب آفتاب با گوشی خیلی سادم توی ماشین و در حین حرکت گرفته بودم، زیباییاش رو به کیفیت بدش ببخشید.
97/12/26
به قلم:سیده مهتا میراحمدی
با شهدا تا شهدا
🌱 🌸 بازدید و گلباران مزار شهدای روستای اورازان
در گلزار شهدای حصار 🌹
کوفته تبریزی میقولی
یه خاطره بگم از کوفته تبریزی😄
تو نیلز که کار میکردم نهار و شام اونجا بودم تب. یه روز مادرم گفت که کوفته درست کرده و برام آورد. گذاشتم تو فر داغ شد و اونجا با همکارام خوردم. یادش بخیر خیلی چسبید😄
اینم نحوهی آماده سازی کوفته مامانم😄
نماز حضرت زهرا لحظه تحویل سال
“نماز حضرت زهرا لحظه تحویل سال”
☀️مومنین ! از حضرت زهرا سلام الله علیها عیدی بگیرید ☀️
حضرت ایة الله توکل (حفظه الله) یکی از علمای قم میفرمودند : اگر لحظه تحویل سال دو رکعت نماز حضرت زهرا (سلام الله علیها ) خوانده شود (بطوریکه در (لحظه تحویل در نماز باشیم ))
.آن سال ؛به عنایت حضرت( علیها السلام) سالی عجیب خواهد بود ازنظر رزقهای معنوی ومادی …..☀️
نماز حضرت زهرا (سلام الله علیها) دو رکعت است :رکعت اول یک حمد وصدمرتبه سوره قدر ورکعت دوم یک حمد وصد مرتبه سوره توحید بعداز نماز دعای زیر را بخوانید
سُبْحَانَ ذِی الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنِیفِ سُبْحَانَ ذِی الْجَلاَلِ الْبَاذِخِ الْعَظِیمِ سُبْحَانَ ذِی الْمُلْکِ الْفَاخِرِ الْقَدِیمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَةَ وَ الْجَمَالَ سُبْحَانَ مَنْ تَرَدَّى بِالنُّورِ وَ الْوَقَارِ سُبْحَانَ مَنْ یَرَى أَثَرَ النَّمْلِ فِی الصَّفَا سُبْحَانَ مَنْ یَرَى وَقْعَ الطَّیْرِ فِی الْهَوَاءِ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَکَذَا لاَ هَکَذَا غَیْرُهُ
منزه است خداى صاحب عزت و مقام بلند منزه است خداى صاحب جلال و کبریایى و عظمت منزه است خداى صاحب ملک فاخر ازلى منزه است خدایى که لباس حسن و جمال به قامت خود آراسته منزه است خدایى که رداى - نور وقار در بر دارد منزه است خدایى که اثر پاى مورچه را در سنگ سخت سیاه مى بیند منزه است خدایى که خط سیر مرغ را در هوا مى بیند منزه است خدایى که تنها او بدین کمال است و غیر وى داراى این کمال نیست.
تقریبا نیم ساعت طول میکشد ده دقیقه مانده به تحویل سال شروع شود که در لحظه تحویل در نماز باشد ؛ نشسته هم میشود خواند ☀️
مگه طلبهها هم آتیش میسوزونن؟
مگه طلبهها هم آتیش میسوزونن؟ 😯
چهارشنبهسوری سال 97 بود، طبق رسمورسومات خانوادهی همسرم همهی فامیل خانهی مادربزرگ مادری همسرم جمع شده بودیم. از چند هفتهی قبل همسرم بهخاطر بچههای فامیل چند تا فشفشه و آبشار و وسایل کمخطر تهیه کرده بودید تا بچهها هم در کنار آتشبازی سرگرم شوند و دلشان خوش باشد.
شب قبلش دایی همسرم دستور داد که:” آقا سیدرضا یادت نره سیم بگیره برای آتیش بازی” همسر من هم کلی توی مغازه چرخیده بود تا سیم پیدا کند.
خلاصه بعد از روشن کردن آتش،فشفشه، منور و آبشار نوبت رسید به روشن کردن آتیش با سیم که هیجانش نسبت به همه چیز ییشتر بود و قشنگ بود.
من چون دخترم یک سال و نیمش بود و پسرم را باردار بودم گاهی بهخاطر اینکه نمیتوانستم زیاد بایستم به داخل میآمدم. نشسته بودم که یکدفعه صدای داد و فریاد بچهها و خالههای همسرم آمد، یک لحظه قلبم ریخت. دیدم همسرم را گرفتند و داخل خانه آوردند آنهم با دست و لباس خونی.
من که میدانستم او اهل کار خطرناک نیست سریع پرسیدم:” چی شده یکی به من یه جوابی بده” خاله همسرم گفت:” نگران نباش دستش رو با سیم بریده”
آن لحظه را هیچوقت یادم نمیرود، بند انگشت همسرم داشت از گوشت آویزان میشد اما من لابهلای دلداریها زیرزیرکی میخندیدم.
آن شب مجبور شدیم او را به بیمارستان ببریم. جالبترش این است که تا پایش به بیمارستان رسیده بود خبرنگاران شکارش کرده بودند تا سوژه جدید ثبت کنند اما بهخاطر جراحت عمیق دستش مجبور شد همان شب عمل جراحی کند تا انگشت سبابهاش از کار نیفتد.
خلاصه قبل از اینکه بخواهند داروی بیحسی را تزریق کنند آنقدر همسرم برایشان روضه خوانده بود و وصیت کرده بود که داد همه دکترهارا در آورده بود… آخر سر انقدر گفته بود دکتر یواش آمپول رو بزن که دکتر نمیخواسته عمل کند.
حالا هرسال وقتی چهارشنبه سوری میشود من یاد طلبه جانباز خانهمان میفتم که با یک سیم دستش را بریده بود و جز مصدومان چهارشنبه سوری خاطرهساز شد.😅
#به_قلم_خودم